Thursday, October 25, 2007

خبر های نو


«پلیس به اضافه قاضی» برابر است با .... هر چی که دلت بخواد !
رویانیان از تیمی مشترک از نیروهای پلیس و قضات حرف زد که در خیابان ها در کمین می نشینند تا متخلفین را در همان لحظه ارتکاب جرم دستگیر و حکم صادر کنند ! حرفی که از طرفی بی معنی، متناقض و غیر منطقی است و از طرف دیگر می تواند خطرناک نیز باشد.
اول اینکه بی معنی است چرا که چنین اتفاقی در حد و اندازه ای نیست که نیروی انتظامی آن را وضع کند و در این وهله غیر قانونی است و برای اجرای آن دستور قانونی لازم است و نیروی انتظامی قانون گذار نیست ! اگرچه با تازگی قوانین زیادی برای خود وضع کرده است. همچنین غیر منطقی به نظر می رسد که یک قاضی در خیابان حکم صادر کند، بدون حضور در دادگاه و امکان دفاع ! مسلما در خیابان وکیل مدافع ماهم حضور ندارد البته وقتی احتیاج به قاضی پیدا می کنیم باید ملزومات دیگر قضاوت را نیز مدنظر قرار دهیم که در شرایط گفته شده و در گوشه خیابان این امر محقق نمی شود. نیز اگر قرار است قاضی حکمی صادر کند، متهم نیز این حق را داراست که به حکم صادر شده اعتراض کند و تازه در صورتیکه فرصتی برای تشکیل پرونده قضایی در خیابان فراهم باشد. امر قضاوت که با دقت و مراحلی خاص همراه است، با طرح به سادگی بیان شده آقای رویانیان در اینجا در تناقض است.
جنبه خطرناک این سخنان در این است که در صورتیکه قرار باشد قاضی به همراه پلیس در خیابان ها راه بیافتد دیگر به دادگاه ها احتیاجی نخواهد بود ! دیگر در هر لحظه می توان حکم صادر کرد. درب خانه متهم را شکست، وارد شد، حکم را صادر کرد و مجازات را اجرا کرد ! جنبه خطرناک در این است که حکم قضاوت را در حدی ساده و بی تردید فرض می کند که گویی در لحظه قابل تصمیم گیری و اجراست، اینکه ترکیب پلیس و قاضی حتما در جایگاه حق است و هر چه بگوید عین قانون است ! اینکه به راحتی می توان به قدرت همراهی یک قاضی به سرکوب هرچه متخلف فرض می شود پرداخت.
و همه این پیشنهادات با این بهانه ارائه می شوند که پلیس نتوانسته متخلفان رانندگی را کاهش دهد (آن هم در هفته ای که از زمین و زمان برای عملکرد فوق العاده پلیس تبریک و تهنیت بر بیلبورد و پارچه ها نوشته می شود). به نظرم کمی شبیه عملیات روانی آمریکا می آید که برای حمله به افغانستان و عراق بهانه ناتوانی در برابر تروریسم را علم کرده بود.

دو بلیط برای یک نفر !
در این چند روز دو خبر انتصاب خواندم، یکی چند شب قبل که کسی با حفظ سمت مشاور رئیس جمهور شده بود و دیگری چند روز قبل که مسئول دیگری با حفظ سمت به مقام قائم مقام معاون وزیر منصوب شده بود. من خیلی مطلع نیستم ولی برای من سوالی است که با توجه به قانون منع چند شغله بودن در دولت، سمت های مشاور رئیس جمهور و قائم مقام معاون وزیر شغل محسوب می شوند یا خیر ؟ یا اینکه باز هم مانند موضوع آقای الهام است که پنج شغل داشت و از نظر آقای احمدی نژاد این پنج مقام در بخش ها، ارگان ها و در رده های متفاوت همگی یک شغل محسوب می شوند که هر کس یکی را داشته باشد باید چهار تای دیگر را هم به او داد !

«بیست و سی» یا بیلبورد تبلیغاتی !
اگر به برنامه بیست و سی دقت کرده باشید اکثر اخبار مربوط به احزاب، مربوط به دوم خردادی ها و اصلاح طلبان است که در اکثر موارد در پی سخنانی است که در مخالفت با هم می زنند یا از هم انتقاد می کنند یا کس دیگری علیه آنها می زند و هیچ گاه خبری به سود آنها گزارش نمی دهد و هر جا بتواند آماده ناخن زنی بین آنهاست. از جناح دیگر هم یا خبری نیست یا اگر هست در تایید و تکریم است. همانطور که از دولت تنها برای تعریف و تمجید خبر ارائه می دهد و هر جا خبری به ضرر دولت باشد یا شخص بلندمقامی را مورد سوال قرار دهد به سادگی سکوت می کند ! این اخبار آنچنان است که به وضوح اهداف خبرگزاری از ورای آن نمایان است که به هیچ عنوان نمی خواهد (و لابد می ترسد !) که اصلاح طلبان یا دوم خردادی ها مورد پذیرش مردم قرار بگیرند، گویی تمام دغدغه بیست و سی بر دو چیز است، یکی پیدا کردن خبری به ضرر اصلاح طلبان و دیگری یافتن خبری به نفع و برای تبلیغ دولت حاضر.

چه خبر از سریال ها ؟
به تازگی سریال های تلویزیونی با ربط و بی ربط حاشیه هایی به انقلاب می زنند، جدا از سریال هایی که کاملا با موضوع انقلاب ساخته می شوند. کم کم به این تردید افتاده ام که از تهیه کنندگان سریال های تلویزیونی تعهدی گرفته شده تا در سریال خود حتما به شخصیت های مثبت انقلابی و منفی ساواک و طرفدار رژیم بپردازند و اگر در سریالی صحبت و تبلیغی از این نوع نباشد اصلا سریال مجوز ساخت نمی گیرد ! چیزی در این مایه ها تصور کنید که وسط یک داستان عاشقانه جوانانه (!) امروزی، یکهو بابای یکی از رهگذران خیابانی آدم خلافکاری می شود و بعد معلوم می شود که قبلا طرفدار رژیم بوده و از اول هم آدم بدی بوده ! یا همه طرفداران رژیم سابق یا مرتبطین ساواک یا حتی انقلابیونی که تفکری متفاوت داشته اند، انسان هایی ناآگاه یا جاهل یا اهل خلاف یا بی سواد و خنگ و ترسو ترسیم می شوند. گویی دل مسئولین از این ها خیلی خیلی پر است !

اینم شاید دیگه قدیمی شده باشه .... اما


نشان شجاعت دست به دست شد تا بر گردن کسی بنشیند که جرأت روبرو شدن با مردم کشور خود را ندارد.
آقای رئیس جمهور، آقای استاد دانشگاه، آیا شجاعت حضور در آمریکا از شجاعت حضور در میان دانشجویان کشور خودتان کمتر است ؟

Thursday, October 04, 2007

In The Mood For Love



همین الان فیلم In The Mood For Love رو دیدم. فوق العاده، زیبا، افسون کننده و شدیدا تاثیر برانگیز بود.

تصاویر زیبا حرکات دوربین موسیقی مفتون کننده .... نتونستم خودم رو کنترل کنم که اینجا چیزی ننویسم.

یکی از بهترین فیلم هاییه که دیدم ... به شدت توصیه می کنم !

In The Mood For Love directed by Wong Kar Wai