Tuesday, December 25, 2007


حاشا که من از جور و جفای تو بنالم

بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت

Sunday, December 16, 2007

a situation

من
فرهنگستان هنر
نمایشگاه دوسالانه کاریکاتور
طبقه ی سوم

Tuesday, December 11, 2007

پله پله تا کاریکاتور

هشتمین دوسالانه بین المللی کاریکاتور تهران

Sunday, December 09, 2007

برگ ریزان

از کتاب اولین نمایشگاه بین المللی دوسالانه عکس ایران
برگ ریزان - ویوجینی کوماروف - اوکراین


Saturday, December 08, 2007

Tuesday, December 04, 2007

رستم و مالک اشتر در کافی شاپ


من درباره سریال چهل سرباز اشتباه کردم چون خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کردم سریال مسخره ایه !
تازه دیشب جنبه های جدیدی از سریال برای من روشن شد ! اینکه دیگه امام علی و زندگی فردوسی و داستان های رستم سریال رو راضی نمی کنه و برای همین به سراغ سلطان محمود غزنوی و ایران معاصر و وقایع دیگه تاریخ هم میره. اصلا این آش شله قلمکار معلوم نیست قصد داره به کجا برسه و موضوعش چیه ولی هرچی که هست مسلما موضوعش نه به رستم و نه به فردوسی ارتباطی نداره، بلکه داره از اعتبار اینا سوء استفاده می کنه. داستان از مرگ فردوسی می گذره و رستم رو سر قبر فردوسی نشون میده که با دختر فردوسی صحبت می کنه ! یا دوباره برمیگرده عقب و در وسط صحرا و بیابان، که معلوم نیست اصلا کجا هست، رستم به همراه اسفندیار و بقیه رفقا (!) در حال گشت و گذار با مالک اشتر و یارانش برخورد می کنه و به مالک اشاره می کنه و میگه «رستمی دیگر» !! و با هم کلی سلام و احوالپرسی و خوش و بش می کنن و مالک به رستم میگه سلام بر پهلوان ایران زمین ! (اوه چه حماسی !) و رستم در جواب میگه سلام بر سردار مولایم علی ! سلام بر سردار پاکی ها !!! (اینا رو نمیدونم از کجا آوردن ؟ رستم و فردوسی بدون صاحب موندن و دستشون از این دنیا کوتاهه که آقای نوری زاد حرف توی دهن اونا میذاره و از اونا به عنوان عروسک خیمه شب بازی سوء استفاده می کنه)
اینا هم کافی نیست و میره سراغ حمله غزنوی به ایران که هیچ ارتباطی با قبلی ها نداره و روایت موازی نشون میده ! خوش و بش مالک و رستم در موازات با حمله غزنوی ها به ایران !
بعد جهش می کنه به ایران معاصر و یه سری هجویات پخش می کنه. اینجاست که شروع می کنه به نیش و کنایه های سیاسی زدن و... حتی در این اجرای ساده آنچنان ضعیف و بی تعهد عمل می کنه که آدم فکر می کنه از نگرانی پول حلقه های فیلم اصلا هیچ جا کات نکرده و هر چی ایراد و اشتباه در کار بازیگران هست باز هم قطع نمی کنه، مثلا در جشن عروسی که مربوط به زمان ایران معاصره و خیلی سعی شده تا سوررئالیستی و فانتزی در بیاد، پنج نفر هستن که با لباس های مشابه و کلاه حالت جاسوسان رو دارن که قرار بوده تمام حرکات این پنج تا همزمان و یک شکل باشه ولی در پنج شش باری که اونها رو نشون میده هیچ دفعه موفق به این کار نمیشن و همش دارن سوتی میدن ولی انگار کارگردان هیچ بار کات نداده و همون برداشت اول رو برای پخش فرستاده !
از پرت و پلاهای مکانی زمانی هم که نمیشه گذشت، احتمالا به زودی در این سریال شاهد لیلی و مجنون، ایلیاد و اودیسه، انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فتحعلی شاه، هری پاتر و محفل ققنوس، شمس و مولانا ، فتح بهشت آمریکا، اساطیر یونان باستان، سیندرلا، مهابهاراتا، سامورایی ها، .... ارشمیدس و زندگی مایا ها خواهیم بود !!
اگه دیدین رستم و مالک اشتر به همراه بر و بچ تو کافی شاپ نشستن تعجب نکنین ... راستی فکر می کنین رستم سان شاین بخوره و مالک اشتر میلک شیک، یا برعکس ؟!

نوری زاد جایی درباره سریالش گفته « می‌دانم برخی مخاطبان از آشفتگی مجموعه چهل سرباز رنج بردند یا ارتباط‌شان را با آن قطع کردند، اما در سینما و تلویزیون ما کمتر سعی کرده‌ایم سواد بصری مخاطب را بیشتر کنیم تا از دیدن کار متفاوت لذت ببرد.» !!!!!!
بابا ایول ! با این سریال یعنی داری سواد بصری مخاطب رو افزایش میدی ؟ همون بهتر که بشینیم چارخونه ببینیم !

Monday, December 03, 2007

جاده و درخت

مدت ها قبل، در راه شمال