Monday, February 22, 2010

اعتراض شدید خانواده های روزنامه نگاران در بند به اظهارات جواد لاریجانی در اجلاس ژنو


اعتراض شدید خانواده های روزنامه نگاران در بند به اظهارات جواد لاریجانی در اجلاس ژنو
هیچ روزنامه نگاری در جمهوری اسلامی به دلیل اعتراض و یا حضور در تجمع در زندان به سر نمی برد!



شبکه جنبش راه سبز(جرس): جمعی از خانواده های روزنامه نگاران زندانی در دیدار با سیدمحمد خاتمی،رییس جمهوری پیشین ضمن بیان نگرانی های خود در باره تعداد زیاد روزنامه نگاران زندانی و صدور احکام سنگین برای آنها، به طور مشترک به گفته های محمدجواد لاریجانی، رییس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه که گفته بود هیچ روزنامه نگاری در جمهوری اسلامی به دلیل اعتراض و یا حضور در تجمع در زندان به سر نمی برد،اعتراض کردند.
به گزارش «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» در این دیدار مهسا امرآمرآبادی، روزنامه نگاری که در حوادث پس از انتخابات بیش از دو ماه در زندان بوده و اکنون با قرار وثیقه آزاد است با اشاره به انتقال همسر روزنامه نگارش به زندان رجایی شهر گفت: قوه قضاییه حتی اصل تفکیک زندانی ها براساس جرائم شان را رعایت نمی کند و اکنون مسعود با شش قاتل حرفه ای هم بند است."
وی دربخش دیگری از سخنانش گفت: آقای خاتمی! ما نگرانیم! نگرانیم که دوباره روزنامه نگاران قربانی شوند. تجربه هشت سال اصلاحات نشان می دهد که روزنامه نگاران آسیب زیادی دیده اند. ما نگران همه زندانی های سیاسی هستیم اما این واقعیت را هم نمی توانیم کتمان کنیم که قشر روزنامه نگار را نسبت به برخی دیگر از اقشار آسیب پذیرتر می دانیم که این آسیب پذیری به شرایط این حرفه در کشورهایی مثل ما باز می گردد. ما امیدواریم به دلیل آسیب پذیرتر بودن مان توجه ویژه ای به مسائل روزنامه نگاران زندانی بشود. ما می دانیم که فعالان سیاسی که روزی جزو حکومت بودند در زندان نخواهند ماند، اما چه بر سر روزنامه نگاران که مستقل از حکومت هستند، خواهد رفت."
سپهرناز ابوذرپناهی، همسر سعید لیلاز از دیگر روزنامه نگاران زندانی نیز در این جلسه نسبت به حکم سنگین صادر شده برای همسرش اظهار نگرانی کرد و گفت : سعید وظایفش را به عنوان یک روزنامه نگار منتقد همواره در چارچوب قانون اساسی انجام داده است و همواره دلسوز نظام جمهوری اسلامی و ایران بوده و من نمی دانم چگونه به او حکم نه سال زندان داده اند.اگر انتقاد می کرد به خاطر اصلاح امور جامعه بود .او سالهای زیادی نیز به عنوان یک مدیر در این کشور خدمت کرده است اما حتی برای نوشتن لایحه دفاعیه اش در زندان قلم و کاغذ در اختیارش قرار ندادند و به همین دلیل نتوانست از خودش آنطور که لازم بود دفاع کند ."
همسر لیلاز گفت" :همسرم همچنان از امکانات رفاهی در زندان بی بهره است و هنوز حتی حاضر نمی شوند یک خودکار بیک در اختیارش بگذارند ،کتاب و سایر امکانات که بماند."
دختر حمزه کرمی با اشاره به اینکه پدرش مدیر وب سایت جمهوریت بوده است ،گفت":ما همچنان در شوک صدور حکم شانزده سال زندان و شش میلیارد تومان جریمه نقدی برای پدر خود هستیم .چیزی که هرگز در مغز ما نمی گنجد."
خانم کرمی اضافه کرد ":پدرم سی سال برای نظام جمهوری اسلامی خدمت کرده است .حتی این هشت ماه گذشته که در زندان بوده ، حقش نبوده چه برسد به اینکه اکنون به شانزده سال زندان محکوم شده است.ما نگران سلامت پدرمان هستیم .او اکنون در بند 240 زندانی است و حتی از امکان هواخوری بی بهره است."
شهرزاد کریمان ،مادر شیوا نظرآهاری ،وب نگار و فعال حقوق بشر نیر در این دیدار گفت ":شیوا در حوادث پس از انتخابات برای دومین بار است که بازداشت شده و تا همین دو روز پیش در سلول انفرادی بود.دخترم روحیه ای کاملا قوی دارد و می گوید مشکلی برای تحمل زندان و انفرادی طولانی ندارد ،ناراحتی اصلی ام این است که چرا او را به سازمان منافقین وصل کرده اند .سازمانی که به قول مهندس موسوی یک سازمان مرده است و حالا مسوولان قضایی ما با نسبت دادن اتهام بی اساس ارتباط فرزندان ما با آنها ،این سازمان را زنده کرده و باردیگر بر سر زبانها انداخته اند."شیوا می گوید "من حاضرم زندان طولانی مدت را به خاطر فعالیت های روزنامه نگاری و حقوق بشری ام در زندان بمانم و نه به خاطر انگ ارتباط با سازمان مجاهدین خلق."
ژیلا بنی یعقوب ،روزنامه نگار دیگری که در این جلسه حضور داشت یا اشاره به صدور حکم سنگین زندان برای همسرش ،بهمن احمدی امویی و دیگر روزنامه نگاران زندانی گفت :آقای لاریجانی گفته اند روزنامه نگاران به خاطر تخریب اموال عمومی در زندان هستند و نه به خاطر فعالیت های روزنامه نگاری شان .اما به عنوان مثال باید بگویم تمامی اتهامات همسر من که بر اساس آن محکوم شده مطبوعاتی است و این کاملا در پرونده قضایی او مستند است . مصداق مهم ترین اتهام او که منجر به صدور پنج سال حکم زندان برای او شده ،مربوط به مسوولیتش در سایت خرداد نو است .آیا فعالیت در یک سایت فعالیت رسانه ای نیست و تخریب اموال عمومی است؟با مروری بر اتهامات سایر روزنامه نگاران نیز خیلی راحت قابل تشخیص است که اتهام های آنها نیز به خاطر فعالیت های رسانه ای شان بوده است و نه به قول آقای لاریجانی تخریب اموال عمومی."
ژیلا بنی یعقوب با اشاره به زندانی بودن بیش از شصت روزنامه نگار در ایران گفت :"متاسفانه این بار نیز در یک جنیه منفی پیشتاز شده ایم و حتی رکورد چین را در این باره شکسته ایم که با بیش از یک میلیارد جمعیت ،23 روزنامه نگار در زندان دارد .این در حالی است که در حوادث پس از انتخابات پیش از یکصد روزنامه نگار بازداشت شده اند که تعدادی با وثیقه ازاد و در انتظار برگزاری دادگاههای خود هستند و ببش از شصت نفر نیز در زندان اند.هرچند گزارش های تایید نشده خبر از زندانی بودن هشتاد روزنامه نگار می دهد ."
پدر فواد شمس که سالها در جبهه های جنگ حضور داشته و همرزم محمد علی خلیلی فرماندار پاوه بوده ، نیز در پاسخ به اظهارات محمد جواد لاریجانی گفت" :پسر من نمونه روزنامه نگاری است که تنها جرمش وبلاگ نویسی است و نمی دانم چطور آقای لاریجانی به راحتی زندانی بودن این همه روزنامه نگار را به خاطر حرفه شان منکر می شود."
آقای شمس با ارئه گزارشی از وضعیت فررند روزنامه نگارش گفت ":بارجوها به فرزندم می گویند تو جرمی مرتکب نشده ای اما اگر آزادت کنیم ممکن است مرتکب جرم شوی"
وی با بیان اینکه به فرزندش افتخار می کند ،گفت ":فرزند من یک انسان آزاد است و اگر ازاده نبود اصلا الان در زندان نبود .انسان هایی که این روزها در زندان اند ،به خاطر آزادگی شان به زندان افتاده اند."
فرزندان کیوان صمیمی دیگر روزنامه نگار در بند نیز خواستار توجه ویژه مسوولان به وضعیت روزنامه نگاران زندانی شدند و گفتند :"روحیه پدر ما در زندان بسیار عالی و مقاوم است و بارها گفته که هیچ مشکلی برای تحمل زندان های طولانی تر ندارد."
پروین تاجیک ،خواهر عبدالرضا تاجیک دیگر روزنامه نگاران زندانی نیز در این جلسه گفت ":در دیداری که با دادستان تهران آقای جعفری دولت آبادی داشتم ایشان به من گفت برادر شما (عبدالرضا تاجیک) حاضر نیست از مواضع اش کوتاه بیاید . معلوم است هنوز زندان رویش اثر نگذاشته ، بنابراین فعلا در زندان می ماند تا افکارش تغییر کند .از دادستان پرسیدم منظورتان چیست که گفت تاجیک از نهضت آزادی و کانون مدافعان حقوق بشر حمایت می کند و با منتظری و کروبی نیز ملاقات داشته است. وقتی دادستان اینها را به عنوان موارد اتهامی می گفت ، مانده بودم چه بگویم. آیا این دلایل باعث شده برادرم دو ماه ممنوع الملاقات باشد؟ آیا اصلا این موارد را می توان اتهام محسوب کرد؟ هرچند در مقام خواهر از برادرم در این جلسه دفاع کردم و به دادستان نیز گفتم که رضا فردی صادق و درستکار است و همیشه با نگاهی انتقادی سعی می کرد اوضاع جامعه را بهتر کند. جامعه ای سالم است که در آن نقد وجود داشته باشد . "
فرنوش امیرشاهی ،هسر وحید پوراستاد روزنامه نگاری که در موج بازداشت های پیش از بیست و دوم بهمن ماه بازداشت شده ،گفت ":واقعا نمی توانم دلیل بازداشت همسرم را درک کنم .وحید آنقدر محتاط و درچارچوب قانون عمل می کند که همواره از سوی همکارانش به محافظه کاری و حتی سانسورچی بودن متهم شده است .حال وضع به جایی رسیده است که انسان ملایم و محتاطی مثل او هم در این سیستم تحمل نمی شود."
همسر مرتضی کاظمیان نیز در این جلسه خطاب به خاتمی گفت" :یک عده در این کشور از مصونیت آهنین برخوردارند و به خود اجازه می دهند هر اتهامی را به دیگران بزنند و در برابر هیچ مرجعی هم پاسخگو نباشند.
وی افزود ": در این کشور ،از دوران مشروطه تاکنون ،سر روزنامه نگاران در عروسی و عزا بر دار شده است .هیچ وقت نتوانسته اند به روزنامه نگاران اتهام اخلاقی یا مالی بچسبانند ،آنها گناهی چز انجام وظیفه حرفه ای شان ندارند بویژه که چون روزنامه نگارانی مستقل و حرفه ای هستند نگاهی انتقادی به مسائل دارند."
پدر ساسان اقایی نیز در همین جلسه گفت":اتهامات فرزند من کاملا مطبوعاتی است و حتی به خاطر مقاله ای که در سن سیزده سالگی در یکی از روزنامه ها نوشته است در این دوره تحت فشار و بازجویی شدید قرار گرفته است.روزنامه نگاران خیلی مورد بی مهری دولت مهرورز قرار گرفته اند."
همسر علی حکمت روزنامه نگاری که سالها فعالیت روزنامه نگاری نداشته و در عرصه کشاورزی فعالیت می کرده است ،نیز گفت ":همسرم ببش از پنجاه و دو روزاست که در سلول انفرادی ویژه است که نمی دانم منظورشان از این ویژه چیست اما ظاهرا شرایط نامناسب تری نسبت به سایر انفرادی ها دارد.در این مدت تنها یکبار موفق به ملاقات با او شده ایم."
فرزندان بدر السادات مفیدی ،دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران نیز از و ضعیت نامناسب این روزنامه نگار دربند برای خاتمی گفتند که هم اکنون در بند متادون زندان اوین نگهداری می شود . بندی که به گفته خانواده او از شرایط نامناسب بهداشتی و رفاهی برخوردار است
خانواده این روزنامه نگار گفتند که این بند از حداقل امکانات بهداشتی و رفاهی محروم است و همچنین داروهای این روزنامه نگار که مبتلا به بیماری خونی است به او داده نشده است.
همسر محمد جواد مظفر نیز از اینکه همسرش همچنان در سلول انفرادی است ،اظهار نگرانی کرد و گفت که به شدت نگران شرایط جسمی و بیماری مظفر است و هیچ کس جوابگوی نگرانی های آنها نیست
مادر مهدی محمودیان نیز گفت ":اتهامات فرزند من کاملا مطبوعاتی است و به خاطر فعالیت های روزنامه نگاری در زندان است و همچنان پس از شش ماه در بلاتکلیفی کامل به سر می برد."
مادر کوهیار گودرزی وب نگار نیز از آخرین وضعیت فرزندش گفت:اینکه دو ماه از بازداشتش می گذرد ولی از آزادی اش خبری نیست و جرمی جز فعالیت حقوق بشری از طریق کمیته گزارشگران حقوق بشر نداشته است . اما با این همه این وب نگار جوان را تحت فشار قرار داده اند تا به اتهام محاربه اعتراف کند ."
مهدیه محمدی همسر احمد زید آبادی نیز تاکید کرد :" این روزنامه نگار که هیچ جرمی جز فعالیتهای روزنامه نگاری و نوشتن مقالات انتقادی در چارچوب قانون اساسی نداشته اکنون در زندان رجایی شهر به سر می برد . و حکم بسیار سنگینی نیز به او داده شده که برای بسیاری غیر قابل باور است .آیا با روزنامه نگاران مستقل در هر دوره ای باید چنین برخوردهایی شود ."


اعتراض شدید خانواده های روزنامه نگاران در بند به اظهارات جواد لاریجانی در اجلاس ژنو



Saturday, February 13, 2010

Green M

میدان آزادی بمناسبت دهه فجر چراغانی شده بود و در کنار چراغ های زرد و قرمز جای رنگ سبز خالی مانده بود.

سبز یکی از رنگ های پرچم ما و همیشه زنده خواهد ماند.

تاریخ عکاسی : 14 بهمن 1388

Thursday, February 11, 2010

چرا در نتیجه انتخابات تردید دارم ؟


دليل نوشتن اين متن به چند مورد باز مي گردد. با توجه به روحيه آقاي احمدي نژاد که پس از 60 سال هولوکاست و موضوع مرگ ميليون ها انسان را در آنسوي دنيا زير سوال مي برد و اين حق را بخاطر دانشگاهي بودن به خودش مي دهد من هم بعنوان يک دانشجوي ايراني تصور مي کنم اين حق را داشته باشم که درباره انتخابات چند ماه قبل کشورم سوال کنم و از آنجا که آقاي احمدي نژاد زير سوال بردن مرگ ميليون ها انسان را جرم نمي داند فکر نمي کنم سوال درباره مرگ چند کاغذ انتخاباتي جرم بزرگي باشد.
به عنوان یک ایرانی که در انتخابات شرکت کرده و به آقای موسوی رای داده ام و رای من یه عنوان رای به نظام و نشانه اعتماد به حکومت تعبیر شده است، فکر می کنم که منطقی است این اعتماد با پاسخ منطقی و درست به سوالات و تردید ها تایید شود. اگر 40 میلیون رای دهنده با آراء خود اعتماد خود را به نظام نشان داده اند پس در مقابل هم اعتماد حکومت به مردم و سوالاتشان حداقل توقع آنهاست. نمی شود رای دهندگان را پس از یکروز از حامیان نظام به بدخواهان نظام تغییر نام داد.

تا کنون و پس از گذشت بيش از هفت ماه از برگزاري انتخابات هنوز توجيه درست و حسابي درباره صحت انتخابات نشنيدم و اظهار نظر مسئولان تنها اينست که شوراي نگهبان نظارت داشته و در جمهوري اسلامي تقلب نمي تواند رخ دهد.
مي دانيم که برخي اعضاي شوراي نگهبان پيش از انتخابات و در حين آن از يک کانديدا به شدت حمايت کردند و حتي براي تبليغات انتخاباتي وي سخنراني کردند, در حاليکه براي يک بازي فوتبال مثلا فينال جام جهاني بين ايتاليا و فرانسه از عقل بدور است که داور فرانسوي انتخاب شود! معصوم دانستن آنها نيز خطا است. متاسفانه بررسي شکايت کانديدا ها هم به خود شوراي نگهبان و کساني واگذار شد که به حمايت بي قيد از يک کانديدا شهره بودند و پيش از بررسي به صراحت از عدم امکان تقلب سخن گفته بودند. از يک طرف کسي که به امکان تقلب هيچ اعتقادي ندارد و حکمش را صادر کرده چگونه ممکن است در بررسي پرونده دقت به خرج دهد؟ از طرف ديگر هيچ گاه يک مظنون نمي تواند رياست دادگاه پرونده خودش را بعهده داشته باشد و نمي توان ناظر و مجري را يکي گرفت. بازشماري آراء در حقيقت در جواب به ظن درباره انتخاباتي است که ناظرش شوراي نگهبان بوده و آن را پيشتر تاييد کرده, پس بعيد است که شوراي نگهبان صحت کار خودش را مورد سوال قرار دهد!
نکته ديگر تقلب در جمهوري اسلامي است که نشدني نيست. جمهوري اسلامي حتي اگر توسط پيامبر اکرم(ص) هدايت ميشد باز هم بايد توجه مي کرديم که عاملين و مسئولان و کارکنان اين نظام مردم عادي مي بودند که اگر فرض بر نيت خيرشان هم باشد حداقل جايز الخطا هستند. از طرف ديگر همين شوراي نگهبان پيشتر در انتخابات ديگر صندوق هاي بسياري را با دلايل مختلف باطل کرده بود و در انتخابات مجلس سوم در زمان حضرت امام (ره) هم بحث تقلب پيش آمده بود و آن موقع کسي نگفت در جمهوري اسلامي امکان تقلب به هيچ وجه وجود ندارد.
سوالات بسياري درباره روند انتخابات مطرح شده که اغلب بي پاسخ مانده اند, اين سوالات مقاطع زماني تبليغات کانديداها, در حين انتخابات تا شمارش آراء و بخش مهم ديگر هم پس از انتخابات و صحبت ها و برخورد مسئولان با اين موضوع را شامل مي شوند. اين چند سوال هم به آنها اضافه مي شوند.
1. برخلاف گفته مسئولان که آقاي موسوي را مسئول شک مردم به نتيجه انتخابات مي دانند, شک من به نتايج انتخابات از همان شب اعلام نتايج آغاز شد. شب جمعه 22 خرداد 1388 چند ساعت پس از پايان انتخابات اعلام شد که برخلاف انتخابات پيشين اولين نتايج آراء از صبح اعلام خواهد شد ولي ناگهان از نيمه هاي شب صدا و سيما اعلام نتايج انتخابات را آغاز کرد، به اين شكل بسياري از كسانيكه با خيال راحت به خواب رفته بودند از ديدن روند ازدياد آمار ساعات اوليه محروم ماندند. مهمترين مورد شبهه برانگيز از نظر من در همين نحوه افزايش نتايج است كه درصد راي هر نامزد از 10 ميليون راي ابتدا تا انتهاي راي گيري هيچ تغييري نكرد. در اينجا بحث درباره اينکه مثلا دو ميليون راي به آراء قبلي اضافه مي شوند و بنابراين در نتيجه تغيير چنداني ايجاد نمي کنند خطا است, زيرا در صورتيكه آمار هر بار اعلام راي را از اعلام دفعه قبلش كسر كنيم به نتايج تفکيکي درصد راي نامزد ها در ساعات مختلف مي رسيم که با تعجب مي بينيم ثابت باقي مانده است! اين مورد به تنهايي امکان دست بردن ناشيانه در راي ملت را محتمل مي كند.



يعني بدون توجه به اينكه راي از حوزه هاي کوچکتر شامل روستاها(در ابتدا) تا حوزه هاي بزرگ شهري(در انتها) شمرده شده يا اينكه كدام مناطق كشور شمارش شده اند آقاي كروبي همواره دقيقا 0.88 درصد آراء را كسب كرده اند و اين عدد تنها در صدم درصد تغيير مي كند. همين امر براي سه نامزد ديگر نيز صحت دارد يعني با تغييرات بسيار جزئي و حداكثر در حد يک يا دو درصد اين آمار نوسان دارند. چگونه مي توان باور كرد كه توزيع آراء در روستاها مانند شهر ها باشد يا اينكه در شمارش آراء از سراسر کشور و صندوق هاي تصادفي مناطق محلي گوناگون کشور هيچ تفاوت راي نداشته باشند و همان نسبت راي مثلا فلان روستاي جنوب كشور با شهرهاي تبريز و مازندران و لرستان و اصفهان متناسب باقي بماند؟ امكان وقوع اين مورد تقريبا غير ممكن است! حتي اگر روزي با بخشنامه دولتي از ملت بخواهيم در امري دخالت کنند عوامل گوناگون تاثير مي گذارند و نتيجه هيچگاه در سراسر کشور 100درصد يکسان نخواهد بود چه برسد به انتخابات که هر فرد براي خودش نظري دارد.
2. اتفاق بامزه اي هم در حين اعلام نتايج رخ داد و راي آقاي رضايي در ميانه هاي اعلام آراء، ساعت 1:30 ظهر، ناگهان 45135 عدد كاهش يافت درحاليكه راي سه نامزد ديگر با همان نسبت قبلي افزايش مي يافت. يعني علاوه بر اينكه راي جديدي پس از ساعت ها شمارش به آن اضافه نشد (ساعت قبلي اعلام راي 9 صبح بود) بلكه 45 هزار راي نيز از دست دادند، البته اين توجيه مي شود که احتمالا صندوق هايي باطل شده اند, اما اگر به سخنان آقاي دانشجو (رييس ستاد كشور) توجه کنيم که مدعي شدند هر بار قبل از اعلام آراء صندوق ها به تاييد نماينده شوراي نگهبان مي رسند و سپس اعلام مي شوند، نتيجه مي گيريم كه شوراي نگهبان پس از تاييد برخي صندوق ها دوباره پس از چند ساعت آنها را باطل اعلام كرده است و اين با نظر شوراي نگهبان که بعدا گفت اين انتخابات هيچ مشکلي نداشت و سالم ترين انتخابات بود چندان جور در نمي آيد.
3. ستاد انتخابات تا قبل از پايان شمارش به هيچ عنوان حاضر نشد تعداد كل راي دهندگان را به طور قطعي اعلام كند. از ابتداي شمارش آراء ميزان مشاركت مردم از 70 درصد، 75 درصد، 80 درصد اعلام شد تا در پايان به 85 درصد رسيد! چگونه مي شود كه ستاد انتخابات تعداد تعرفه راي هاي استفاده شده را نداند؟ در حاليكه اولين چيزي كه در شعبه هاي اخذ راي مي تواند شمرده شود تعداد تعرفه هاي مصرف شده است. اين روش عمل باعث شد تا اين سوال پيش آيد كه گويا ستاد انتخابات تمايلي به اعلام قطعي تعرفه هاي مصرف شده نداشته است.
4. تا ساعات نزديک صبح در آمارها صحبتي از راي باطله نبود و مجموع آراء نامزد ها با كل آراء اعلام شده مساوي بود و ناگهان با بيش از 400 هزار راي باطله مواجه شديم كه آقاي كروبي را در بين چهار نامزد به مقام پنجم رساند. گويا مسئولان فراموش کرده بودند که راي هاي باطله نيز جزو آراء گرفته شده انتخابات است و اين گونه عملکرد شتاب زده و پر اشتباه همراه با کسر و اضافه به قدر كافي شک بر انگيز بود.
5. به اين شتاب زدگي و اشتباهات مکرر اين مورد را بايد اضافه کرد كه پس از تبريک آيت ا... خامنه اي درباره نتايج انتخابات, افزايش آراء تا ساعاتي بعد ادامه داشت. احتمالا مسئولان وزارت كشور آراء ايرانيان مقيم خارج را فراموش کرده بودند و زودتر خبر پايان شمارش را به بيت رهبري اعلام کرده بودند.
6. تا چند روز بعد از اعلام نتايج، ستاد انتخابات نتايج راي گيري را به تفكيك استان ها اعلام نكرد و به آمار كلي بسنده كرده بود، درحاليكه در دوره هاي قبل آراء در هنگام اعلام نتايج به تفكيك استان بيان مي شدند. چگونه شمارش تمامي آراء به سرعت و در كمتر از يك روز انجام مي شود ولي هنوز آراء حوزه ها به تفكيك مشخص نيست و براي اينكار چند روز وقت لازم بوده است؟ منطقي اينست كه ابتدا راي ها در حوزه ها و شهرها مشخص و قطعي شده و سپس در قالب كلي آراء كشوري اعلام مي شود و از اينرو اين ليست قبل از اعلام كلي نتايج مشخص مي شود. چند روز وقت براي تهيه چنين ليستي از آراء شهرها تنها تصور مشكوكي از نتايج به ذهن متبادر مي كند.
7. در هنگام بازشماري آراء آقاي جنتي گفتند كه يك بسته اسكناس را هم دوبار بشماريم به يك جواب نمي رسيم. جالب است كه مصداق همين قضيه در راي سراسري و درصدهاي يكسان آراء نامزدهاي رياست جمهوري در نقاط مختلف كشور باعث تعجب ايشان و هيچ كس ديگري نشد!
8. برخي مسئولين با پذيرش جمعيت ميليوني روز 25 خرداد دو رويكرد در پيش گرفتند. يكي از سرداران سپاه گفت كه اين جمعيت دو ميليوني وابسته به منافقين و سلطنت طلبان بوده اند و برخي ديگر گفتند كه اين جمعيت پس از گذشت زمان به تدريج كاهش پيدا كرده اند و از اطراف آقاي موسوي و جنبش سبز دور شده اند و تا جاييكه به چند صد نفر كاهش پيدا كرده اند. فرض بگيريم اين سخنان صحت داشته باشد، اما سوال اصلي اينست كه همين جمعيت ميليوني از كجا آمده است؟ آقاي موسوي 2ميليون راي در تهران داشته و با توجه به شرايط آن روز و عدم صدور مجوز و ساعات كاري كارمندان بسياري از حاميان ايشان نيز حضور نداشته اند. پس اين جمعيت ميليوني به چه كسي راي داده بوده اند؟ آيا منطقي است كه كساني كه به آقاي احمدي نژاد راي داده اند در روز 25 خرداد براي حمايت از آقاي موسوي به خيابان آمده باشند؟! يكي از مهمترين دلايلي كه سبب شك در انتخابات مخصوصا نتايج انتخابات در تهران مي شود همين حضور حاميان آقاي موسوي در اين روز است، در حاليكه آقاي احمدي نژاد با تبليغات تلويزيوني متعدد و با برنامه ريزي همگاني و هماهنگي رفت و آمد مردم جمعيت به نسبت كمتري را در روز قبلش به خيابان آورده بود و راي دهندگان به آقاي موسوي با وجود نگراني از فضاي امنيتي و عدم امكان اطلاع رساني وسيع حضور گسترده اي داشتند.
شك مردم به نتيجه انتخابات ترديد عقلاني است و سوال از مسئولان خواسته قانوني مردمي است كه راي داده اند و از رايشان به اعتماد به نظام تعبير شده و آنها هم مي خواهند از نتيجه راي خود اطمينان يابند و پاسخ به مردم در جهت اعتمادسازي محسوب مي شود. شواهد قبل و حين انتخابات و اصرار مسئولان كه از همان ابتدا اين انتخابات را سالم ترين انتخابات جهان دانستند بر شك و ترديد مردم افزود و در مقابل بجاي پاسخ هاي عقلاني و شنيدن سخنان مردم و نمايندگانشان با جملات تحكم آميز روبرو شدند كه تقلب امكان ندارد.
پاسخگويي جزو اولين حقوق مردم بر حكومت است و بنا به گفته رهبري وظيفه تمامي مسئولان است.

* بیشتر متن این نوشته در همان هفته اول پس از انتخابات نوشته شده است(هفته آخر خرداد ماه 1388)

الهام : اعتراف مي کنم که اشتباه کردم

الف - خودداري وزارت كشور از پاسخگويي به 12سوال درباره صحت انتخابات

Monday, February 08, 2010

Made in CHINA

بدون شرح !

Saturday, February 06, 2010

کیهان عینک لازم ندارد


تصویر بالا تشییع پیکر آیت ا... منتظری است و تصویر پایین تششیع پیکر آیت ا... بهجت.

کیهان در مطلب خود بتاریخ سی ام اردیبهشت ماه 88 عزاداران مراسم پایین را میلیونی خطاب کرده +

و همین روزنامه کیهان بتاریخ یکم دی ماه 88 عزاداران مراسم بالا را حداکثر پنج هزار نفر شمرده است ! +

میشود فرض کنیم کیهان خوب بلد نیست بشمرد و مثلا بجای چند میلیون 24 میلیون میشمرد! ولی وقتی دو تصویر به این شکل را به این طریق قضاوت می کند دیگر معلوم می شود که مشکل از شمارشگر کیهان نیست!

اگر به احتمال یک درصد فکر می کردم کیهان به عینک احتیاج دارد حالا فهمیدم هیچ عینکی چاره دردش نیست!

Friday, February 05, 2010

سراومد زمستون


سراومد زمستون، شکفته بهارون
گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون
کوهها لاله زارن، لاله‌ها بيدارن
تو کوهها دارن گل گل گل آفتابو ميکارن
توی کوهستون، دلش بيداره
تفنگ و گل و گندم داره مياره
توی سينه‌اش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره داره
سراومد زمستون، شکفته بهارون
گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون
لبش خنده نور
دلش شعله شور
صداش چشمه و يادش آهوی جنگل دور
توی کوهستون، دلش بيداره
تفنگ و گل و گندم داره مياره
توی سينه‌اش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره داره

Wednesday, February 03, 2010

پيشنهاد لوگو براي روزنامه تهران امروز


در هفته هاي اخير صحبت هايي درباره لوگوي روزنامه "تهران امروز" شده. چند روز قبل آقاي رامين (معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد) اين لوگو را مصداق جنگ نرم دانستند و قبلا هم نشريه پرتو سخن گفته بود كه اين لوگو تصوير زني در حال رقص را نشان مي دهد.
با توجه به اين مباحث و نگراني بابت توقيف اين روزنامه به چنين بهانه اي، به دست اندركاران روزنامه تهران امروز پيشنهاد مي كنم از ميان اين سه تصوير يكي را براي لوگوي اين روزنامه انتخاب كنند.

لوگوي تهران امروز، مصداق جنگ نرم است

تهران امروز: رقصی چنین میانه‌ تهرانم آرزوست!

توضیحات طراح لوگوی "تهران امروز"

لوگوی تهران امروز شبیه زن رقاص است

لوگوی تهران امروز تغییر میکند

تهران امروز: تو نزن تا من نرقصم

Sunday, January 31, 2010

توقيف مطبوعات از نگاه احمدي نژاد


آقاي احمدي نژاد با اعتراض به قوه قضاييه توقيف مطبوعات را نشانه ديکتاتوري دانستند، از اين کار به بگير و ببند نام بردند و گفتند اين جور کارها را قبول ندارند. اولا همينجا از صراحت و دفاع ايشان از آزادي تشکر مي کنم. اما در همين زمينه چندين سوال هم پيش مي آيد.
وقتي آقاي مرتضوي در کسوت دادستان تهران روزانه به توقيف مطبوعات مي پرداخت آقاي احمدي نژاد کجا بودند که چيزي نگفتند و اكنون ايشان را در دولت خود صاحب منصب كردند؟ چرا حالا و پس از توقيف يک نشريه حامي دولت اين سخنان تند را بيان کردند؟ همين ماههاي اخير که روزنامه ها و نشريات بسياري توسط وزارتخانه دولت ايشان توقيف شدند چرا ايشان سکوت کردند؟
اگر توقيف يک نشريه ديکتاتوري است توقيف اين تعداد روزنامه و نشريات ديگر چيست؟ ايشان عملکرد وزارتخانه خودشان را چه مي نامند؟ آزادي مطلق؟
ايشان گفتند "طبق صريح قانون اگر به امام(ره)، رهبري و رييس جمهور توهين شود بايد برخورد شود و برخوردهاي ديگر پذيرفتني نيست." روزنامه اعتماد ملي بدليل چاپ بيانيه آقاي کروبي توقيف شده و اين هفت ماه همچنان در توقيف مانده و روزنامه نگارانش نتوانسته اند براي اين روزنامه دست به قلم ببرند. آيا در اين روزنامه به حضرت امام(ره) يا مقام رهبري يا رياست جمهوري توهين شده بود؟ آيا زندانبانان و بازجويان يک زندان هم مشمول توهين به اين مقامات مي شوند که آقاي احمدي نژاد توقيف اين روزنامه را برخلاف قانون ندانستند و در اين هفت ماه سخني نگفتند؟

آيا از نظر آقاي احمدي نژاد تمام روزنامه ها حقوق برابر دارند؟

بنده اين بگير و ببندها را قبول ندارم، زيرا برخلاف صريح قانون است

دولت مسئول اصلي توقيف مطبوعات است

سوال 20 نماينده از وزير ارشاد درباره توقيف مطبوعات

حافظه تاريخي - روزنامه هاي توقيف شده

توقيف اعتماد ملي غيرقانوني است

گرامي مقدم: دليل توقيف اعتماد‌ملي تيتر يک آن بود

نامه معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مبني بر لغو امتياز روزنامه فرهنگ آشتي

‌مرتضوي دلايل توقيف هم‌ميهن را اعلام كرد

باز هم تعطيلي شرق

شهروند امروز توقيف شد

شهروند امروز به دليل غير واقعي جلوه دادن برخي اقدامات دولت توقيف شد

اطلاعيه سردبير روزنامه كارگزاران پس از توقيف

روزنامه ياس نو توقيف شد

Saturday, January 30, 2010

شريك جرم؟


پس از پخش تصاوير مشكوك از اهانت به تصوير امام(ره) برخي به سرعت انگشت اتهام را به سوي جنبش سبز مردم و سران اصلاحات گرفتند و از آنان به عنوان ضد انقلاب و امام نام بردند. بتازگي سخني از رسول اكرم(ص) خواندم بدين مضمون:

"هر کس عمل زشت دیگران را در دهنها اندازد گویی خود کننده آن کار است."

يادم نمي آيد از اين سيل مدعيان كسي در اعتراض به اقدام صدا و سيما در نمايش توهين به تصوير حضرت امام (ره) و رسانه اي كردن آن حرفي زده باشد يا اعتراضي كرده باشد يا راهپيمايي كرده باشد.

خدا خود از نيت بندگان بهتر آگاه است.

انتقاد و سوالاتي در باب سخنان آقاي حميد رسايي


با گذشت بيش از 7 ماه گويي بيعدالتي در صدا و سيما پايان ندارد. برنامه رو به فردا كه در "به اصطلاح مناظره هايش" طرفداران يك طيف فكري حضور مي يافتند تنها يكبار به شكلي استثنايي مهمان سبز اصلاح طلبي داشت كه ديدگاه مردم را ابراز داشت و به شدت نيز خبرساز شد و پس از آن مناظره ها به سرعت كاهش يافت. بعد از آن از حامي افراطي دولت (آقاي حسينيان) دعوت شد تا با خيال راحت و بدون رقيب به اظهار نظر و بيان ديدگاه ها و اتهاماتش بپردازد و مهمان ديگر (آقاي بروجردي) هم جدا از موافق بودن تقريبا حرف ديگري نزد و حتي به خود زحمت دفاع از خودش را هم نداد. گويا از پيش هماهنگ شده بود تا آقاي بروجردي بگذارد تمام وقت آقاي حسينيان صحبت كند! بدين شكل اين برنامه نيمچه مناظره ديگر كاملا به يك تريبون مخصوص خواص حامي دولت تبديل شد.
اما اين نيز خواسته تماميت خواهي اين طيف را قانع نكرد و در برنامه جديدي با نام ديروز امروز فردا از آقايي رسايي دعوت شد تا به راحتي و در غياب فرد ديگري (حتي مثل آقاي بروجردي موافق!) سخنانش را بگويد و به نام برنامه اي مربوط به انقلاب 57 به توجيه يكطرفه و جانبدارانه خود از وقايع اخير بپردازد.
جداي از سن آقاي رسايي (متولد 1347) در زمان انقلاب، در چنين برنامه اي بايد از كسي كه حضورش در انقلاب براي مردم شناخته شده باشد دعوت ميشد اما معلوم نيست انقلابيون چه شده اند كه بجايشان از حاميان جوان دولت دعوت ميشود! جالب اينجاست كه آقاي رسايي آنچنان با خيال راحت سخن مي گفت كه گويي نگران فهم و شعور مردم نيست و كسي قرار نيست راجع به صحت و سقم حرفهايش حتي اندكي فكر كند!
با خيال راحت دولت اصلاحات را با خروج آيت ا... منتظري از حكومت يكي گرفت و اصلاح طلبان را به خروج از انقلاب محكوم كرد، انگار آيت ا... خامنه اي رهبر انقلاب و شوراي نگهبان در اين 8 سال كاره اي نبوده اند كه يك جريان ضد انقلاب 22 ميليون راي مردم را بدست آورده و 8 سال تمام در اين كشور دولت داشته است! بعد هم از اتفاقات اخير به سومين جريان در سومين دهه نام برد! درحاليكه منشا اتفاقات تنها ترديد مردم در رايي بود كه به صندوق انداختند و در ابتدا جز شعار سوال از انتخابات سخني از مردم نشنيدند. اينگونه كه ايشان از خروج بزرگان از انقلاب نام ميبرد اصلا فكر نكرد كه اين سوال پيش مي آيد كه پس ديگر جز مقام رهبري چه كسي از انقلابيون بزرگ باقي مانده و اين چه جور انقلابي است كه تمام انقلابيون سرشناسش از آن خارج شده اند؟ ايشان اينقدر توان تفكر نداشتند كه بفهمند ادعاي خروج تمام متفكرين و بزرگان انقلاب و خانواده هايش از انقلاب بزرگترين ضربه اي است كه به نظام مي زنند!
آقاي رسايي كار را بدانجا رساند كه در مقام خدايي ظاهر شد و از باطن افراد سخن گفت و گفته هايشان را نيز نپذيرفت. ايشان گفتند كه اكنون تنها دو جريان حاكم است، يكي حامي رهبري كه با قرآن و اسلام و انقلاب است و ديگري كه سخن از اسلام و قرآن و انقلاب مي گويد اما به آن اعتقاد ندارد و انحرافي است! آيا ايشان بر باطن افراد آگاهند؟ آيا جز خدا كسي بر نيت بندگان آگاه است؟ چطور ايشان سخن روشن افراد را انكار مي كنند و ادعا مي كنند كه مقصودشان چيز ديگري است؟
آقاي رسايي سپس از دين صحبت كرد كه برخي مي خواهند بگويند دين حاكميت دين سختي است و دين ديگري هست كه آسانتر است تا مردم كه ذاتا طالب دين آسان هستند به سمت آنان بروند! طبق تفكر ايشان تمام مردم ايران بايد تا بحال از اسلام خارج ميشدند زيرا احكام دين مبين اسلام نسبت به برخي اديان ديگر سختگيرانه و با جزييات بيشتري است و نمي توان گفت اسلام نسبت به بقيه اديان دين راحتي است. جدا از اينكه هر دين سختي خودش را دارد و قواعدي هست كه در هر دين روشن است، ايشان متوجه نشدند كه بحث دين و تفسير از دين دو مورد است! ما كه دو دين اسلام نداريم! ايشان سعي كردند تا مخالفان سياسي خود را مخالفان دين اسلام نشان دهند كه از پايه غلط است. فكر كنم به اين كار نشر اكاذيب مي گويند. البته اين سوال هم براي من پيش آمد كه منظور ايشان دقيقا از سختي چيست؟ يعني عقيده دارند كه تفسيرشان سخت نيست و مخالفان سعي مي كنند تا آن را سخت نشان دهند؟ مثلا اينكه هر كس به خيابان بيايد و اعتراض كند محارب است و بايد اعدام شود، سخت نيست؟ يا مثلا درخواست اعدام محارب در 5 روز خيلي آسان است؟ يا اتهام محارب براي عكاسي از خيابان يا آتش زدن سطل آشغال هم چندان سخت نيست؟! آيا در تصور مردم از آساني و سختي تفكرات، تنها سخن مخالفان نظام تاثير دارد و عملكرد خود مسئولان هيچ اهميتي نخواهد داشت؟ آيا آقاي رسايي فكر مي كنند كه مردم تنها گوش به حرفهاي خارج از كشور دارند و فقط براساس آن تصميم ميگيرند؟
ايشان همچنين از توطئه هاي آمريكا و صهيونيسم سخن گفت و اينكه جريان قتل هاي زنجيره اي هم توطئه مخالفين نظام براي بي آبرو كردن وزارت اطلاعات نزد مردم بوده است! اين ادعا را از چند منظر ميشود بررسي كرد. يكي اينكه در اين جريان كسي مسئوول شناخته شد كه معاون وزير اطلاعات بوده و ادعاي همكاري اين فرد با مخالفين نظام خود وزارت اطلاعات را بيشتر زير سوال مي برد. آقاي رسايي متوجه نيستند كه با اين ادعا كه يك مخالف توانسته در دل يك سيستم امنيتي به اين شكل نفوذ كند توان سيستم را زير سوال مي برند. سوال ديگر اينست كه آيا چند قتل مي تواند آبروي يك سيستم را نزد مردم ببرد؟ آيا با برخورد صحيح با موضوع و شفافيت با مردم و روشنگري درباره قتل ها و رسيدگي به آسيب ديدگان نمي توان از اين اتهام سلب مسئوليت كرد؟ پس آيا با اين ديد ايشان آبروي يك سيستم در دست خودش است؟ نكته مهم ديگر اينست كه وقتي ايشان چنين ادعايي را مطرح كردند آيا به اين مساله دقت كردند كه كساني كه از اقدام متهم دفاع كردند چه وضعي خواهند داشت؟ آيا مدافعين اين اتفاق كه پس از آن در مقام دفاع برآمدند از ديد آقاي رسايي مخالف نظام محسوب مي شوند؟ ايشان خود بيانديشند كه اگر قتل هاي زنجيره اي توطئه مخالفين نظام باشد پاي چه كساني به موضوع كشيده خواهد شد.
ايشان سپس به نكاتي اشاره كردند كه بي توجهي و كم انديشي ايشان را نشان مي داد. ادعا كردند كه چهار جريان سبز در كشور داريم ولي در حين صحبت هايشان پنج جريان سبز را في البداهه اختراع كردند و از سبز مقدس، سبز محترم، سبز معترض، سبز آشوبگر و از سبز منحرف نام بردند.
ايشان با خيال راحت و بدور از هر رقيب و نظر مخالفي به سخنان سر تا پا بي اساسي پرداختند كه هيچ سند و مدركي جز ادعاي شخصي خودشان بر آن وجود ندارد. از سبز محترم صحبت كردند كه به آقاي موسوي راي داده بود و ادعا كردند بايد احترام آنها را نگه داشت درحاليكه نديديم در اين چند ماه احترام راي ايشان نگه داشته شود. از سبز معترض گفتند كه آن هم قابل احترام است اما ديديم كه از همان روز اول به اين افراد تهمت زده شد و اجازه صحبت در هيچ رسانه اي به آنها و نمايندگانشان داده نشد. همچنين ادعاي اينكه اين سبز معترض از سبز محترم كه راي داده جداست هم هيچ سندي ندارد. از سبز آشوبگر صحبت كردند كه اين حرفشان كاملا دروغ بود، زيرا جنبش سبز هميشه گفته خواستار خشونت نيست و آقاي موسوي هم در تمام بيانيه هايش ذكر كرده كه اعتراض بر اساس قانون اساسي و به دور از خشونت باشد. در ضمن وقتي حمله لباس شخصي ها را نه خشونت بلكه تحريك احساساتشان ميدانيم و شيشه شكستن نيروي انتظامي را اشتباه كوچك ميدانيم پس بر اساس انصاف نمي توانيم عكس العمل مردم در برابر گاز اشك آور و ضرب و شتم را آشوب تلقي كنيم.
ايشان ناگهان به يادش آمد كه سبز منحرف را هم به اين ليست بيافزايد و اين جريان را في البداهه به محاسبات خودش اضافه كرد. ايشان كف زدن را در روز عاشورا انحراف دانست اما متاسفانه از حمله به عزاداران حسيني در حسينيه امام(ره) و قتل مردم در روز عاشورا حرفي نزد. آيا انحراف كف زدن بزرگتر از قتل است؟ ايشان سعي كردند كه با تشويش افكار مخالفين دولت را مخالفين دين بدانند و آنها را به توهين به پيامبر(ص) متهم كردند. ايشان فراموش كردند كه بسياري از روحانيون و بالاخص آقاي كروبي و آيت ا... منتظري مورد احترام جنبش سبز هستند. ايشان شعار هاي يا حسين و ا... اكبر و ديگر شعار هاي مذهبي را فراموش كرده اند؟ اين شعار ها از چه زماني ضد دين شده اند؟
جالب ترين قسمت ادعاهاي ايشان درباره تعداد و آمار اين جريان ها بود كه مشخصا بيانگر آمال و آرزوهاي طيف فكري شان بود كه با حقيقت فاصله بعيدي دارد. ايشان گفتند 70 ميليون سبز مقدس داريم و همه مردم ايران حتي اگر مسلمان نباشند به اهل بيت علاقه دارند. بعد گفتند 13 ميليون سبز محترم داريم كه به آقاي موسوي راي داده اند كه اين با توجه به اعتراض مردم جاي سوال دارد. سپس گفتند حدود سه ميليون سبز معترض در سراسر كشور داريم كه اين نيز با واقعيت تطابق ندارد. زيرا تنها كساني كه در تهران در روز 25 خرداد به خيابان آمدند جمعيتي ميليوني بودند و بسياري ديگر نيز با وجود اعتراض در خانه يا محل كار بودند و حضور خود را آشكار نكردند. به اين عده جمعيت هاي ديگر در شهرهاي ديگر و در سراسر كشور را اگر اضافه كنيم مي بينيم كه عدد سه ميليون براي توصيف معترضين بسيار كم است و اين تنها مي تواند آرزوي ايشان باشد كه سعي كردند در قالب تحريف واقعيت بيان كنند. بعد گفتند كه با گذشت زمان و روشنگري هاي حاكميت عده معترضين كاهش يافت تا (كمي فكر كردند تا عددي به ذهنشان برسد) به ده هزار معترض رسيد كه اين افراد اغلب آشوبگر هستند و حتي در اين 30 سال راي هم نداده اند. سوال اول اينست كه اين روشنگري ها به چه شكلي بيان شده اند كه كسي جز تهديد و تهمت و توهين و افترا به معترضين چيز ديگري نشنيده، و سوال ديگر اينست كه بسياري از چهره هاي شناخته شده و خانواده هاي شهدا و بزرگان انقلاب و فعالين سياسي كه همچنان به نتيجه انتخابات معترضند در كدام گروهند؟ آيا خانواده شهيد بهشتي، باكري، همت و شهيد رجايي و خانواده آيت ا... طالقاني و شهيد دستغيب و بسياري ديگر شامل اين گروهند كه راي نداده اند؟ آيا مسئولان نظام در گذشته و حال آشوبگرند؟
متاسفانه اينگونه صحبت هاي يكطرفه و بي پايه تنها احساسات مردم را جريحه دار مي كند و بيشتر اينطور نشان مي دهد كه اين مدعيان نه به قدر كافي دليل دارند كه ادعاهايشان را مستند و مستدل كنند و نه حتي به قدر كافي اعتماد كه با معترضين حاضر به رويارويي شوند.
ولي مهمترين نتيجه اين چنين برنامه هايي اينست كه مردم از رسانه ملي بيشتر قطع اميد مي كنند.

بسيجي و مردم


آقاي حسينيان در گفت و گو با آقاي بروجردي (نمي گويم مناظره، چون اصلا مناظره نبود و حتي گفت و گو هم حساب نميشد) در برنامه رو به فردا سخنان بسيار معني داري زدند. ايشان گفتند كه 10 بسيجي كشته شده و نبايد از خون اينها گذشت. در جاي ديگري هم گفتند كه مساله كهريزك فرعي است.
همين دو جمله را اگر با هم ببينيم متوجه اعتقادات ايشان مي شويم.
اول اينكه طبق نظر خود مسئولان حداقل 30 كشته پس از انتخابات داشته ايم و جدا كردن 10 بسيجي از اين ميان بدين معني است كه خون بسيجي از نظر ايشان رنگين تر است. ايشان به مرگ بقيه اين 30 نفر اهميت نداده اند و اسمي از بقيه نبرده و صراحتا بسيجي را از بقيه مردم بالاتر دانسته اند. نكته ناپسندتر اينست كه قتل 3 نفر را در زندان كهريزك فرعي و بي اهميت دانسته اند. از نظر ايشان تنها جان افرادي كه دلشان مي خواهد مهم است و جان بقيه مردم موضوعي فرعي است كه نبايد ذهنمان را به آن مشغول كنيم! متاسفانه ايشان به عنوان نماينده مردم به مجلس رفته اند اما گويي براي مهمترين حق مردم كه همان حفظ جانشان است ارزشي قائل نيستند.

جان همه انسان ها عزيز است و نمي توان يكي را بر ديگري ترجيح داد چه برسد به اينكه يكي مهم شود و ديگري بي اهميت، يكي غير قابل گذشت باشد و ديگري فرعي !

رسانه هاي بيگانه چرا؟


صحبت هايي مي شود كه مردم چرا به رسانه هاي بيگانه روي آورده اند؟ چرا بينندگان رسانه ملي كاهش يافته اند؟ ذكر چند مثال شايد به روشن شدن جواب اين سوال كمك كند. وقتي مردم در روز در شهر تهران نيروهاي امنيتي را مي بينند و گاهي توسط آنها مورد ضرب و شتم قرار مي گيرند و شب كه تلويزيون را روشن مي كنند مي بينند در اخبار شهر تهران را در گل و بلبل نشان مي دهد و گزارشگر از وضعيت عادي و بدون مشكل شهر مي گويد و اينكه هيچ نيروي امنيتي در شهر نيست، اين كساني كه صبح چيز ديگري با چشم خود ديده اند چه فكري مي كنند؟
وقتي مردم در رسانه هاي خارجي و سايت ها تصاوير و فيلم هاي مستند هموطنانشان را مي بينند و بعد در صدا و سيما كاملا عكس آن ادعا مي شود مردم چه فكري مي كنند؟
وقتي در رسانه هاي خارجي و سايت ها و برخي روزنامه ها مي بينند كه در سازمان ملل آقاي احمدي نژاد براي سالن خالي سخنراني كرد و بعد در صدا و سيما و مطبوعات حامي دولت مي شنوند و مي بينند كه از استقبال از سخنان رييس دولت صحبت مي شود، چه فكري مي كنند؟
وقتي صداها از صدا و سيما يكطرفه است و يك عده مورد هجوم قرار مي گيرند بدون اينكه اجازه دفاع داشته باشند مردم چه فكري مي كنند؟
وقتي صدا و سيما و برخي مطبوعات مثلا مي گويند كه هيچكس به سخنان رياست جمهور آمريكا اعتنا نكرد و كف نزد و بعد تصاويرش ديده مي شود كه همه سالن بلند شده و كف مي زنند مردمي كه اين دو ادعا و تصوير را در كنار هم مي بينند چه برداشتي مي كنند؟
بايد اين را بپذيريم كه صادق بودن با مردم است كه آنها را جذب ما مي كند، نبايد فكر كنيم كه مردم تحت هر شرايطي به ما اعتماد مي كنند و با چشم و گوش بسته به هر حرف ما ايمان مي آورند. اعتماد چيزي است كه به راحتي بدست نمي آيد اگرچه به آساني از دست مي رود.

نقدي بر يك تحليل


تحليلي درباره وقايع انتخابات از آقاي مهدي طائب شنيدم.
متاسفانه دلايل ايشان بدون سند و برپايه خاطرات شخصي خودشان بود و در بسياري جاها هم تحريف واقعيت ديده ميشد.
يكجا گفتند تمام راي دهندگان به آقاي موسوي خانواده هاي بدون فرزند بودند كه در شمال شهر زندگي مي كردند و حداكثر خانوار دو نفري بوده اند درحاليكه در آشنايان و اطرافياني كه من شناختم و ديدم بسياري خانواده هاي 4 نفر به بالا به آقاي موسوي راي داده بودند. ايشان اينهمه جوان و دانشجو را نديدند كه ادعا كردند خانواده هاي دو نفره ؟ آيا نماينده ولي فقيه در دانشگاهها نگفت 70درصد دانشجويان به احمدي نژاد راي نداده اند؟ از كسي كه واقعيت روبروي چشمانش را تكذيب مي كند چه توقعي مي رود؟ گفتند تمام ماشين هاي سبز 10- 15 ميليون به بالا قيمت داشتند! از كي تا حالا پيكان تاكسي و پرايد بالاي 15 ميليون قيمت دارند كه من در جريان نبوده ام؟! متاسفانه ايشان سعي مي كنند بگويند فقط مرفهين به آقاي موسوي راي داده اند كه اين ادعاي صحيحي نيست.
بامزه هم اينست كه ادعاهاي ايشان را هيچ كس نفهميده و فكر نكرده و ناگهان يك طلبه يك حرفي زده كه مديران چند دهه كشور ناگهان به فكر رفته اند كه راست مي گويد و يك ملتي در خانه قايم شده اند و بيرون نمي آيند تا در روز راي گيري ناگهان مثل مور و ملخ بيرون بريزند و به احمدي نژاد راي دهند!!! ايشان توضيح ندادند كه اين ملت عظيم بالاي 18 سال در خانه چكار مي كنند كه با بيرون كاري ندارند تا روز انتخابات؟ يا توضيح ندادند به كدامين ادله هركسي در خانه با 20 نفر ديزي مي خورد به احمدي نژاد بايد راي داده باشد؟
ايشان ادعا كردند كه يكسري اطلاعات شخصي خودشان دارند كه خدا به ايشان مي دهد كه اين قسمت اصلا برايم مفهوم نشد كه آيا منظورشان وحي بوده يا چه؟!
جاي ديگر گفتند دو سه روز مانده به انتخابات كه فهميدند راي ندارند كميته صيانت از آراء را تشكيل دادند، اما بحث اين كميته مربوط به خيلي قبلتر از اين حرفهاست و با توجه به انتخابات قبلي و خوابيدن آقاي كروبي اين موضوع در ذهن بوده است.
جاي ديگر به راحتي گفتند موسوي مي دانسته كه راي ندارد و دروغ گفته، اولا همين ادعا را چگونه ثابت مي كنند ؟ تنها با اين حرف كه يك طلبه آمده پيشش و گفته راست مي گويي! آقاي احمدي نژاد كه از هاله نور تا يك ميليارد گمشده و نرخ تورم و ... اينهمه ادعا داشته چطور؟
دوباره گفت ناگهان تصميم گرفتند و در دو روز در سراسر كشور نظرسنجي كردند تا فهميدند موسوي راي ندارد. اين چه نيروي عظيمي بوده كه بدون آمادگي قبلي در دو روز در سطح كشور نظر سنجي كرده؟ وزارت كشور و دولت با اينهمه دستگاه عريض و طويل انتخابات را در يك هفته و با كلي پيش زمينه برگزار مي كنند. اين نظر سنجي كي برگزار شده كه ما خبردار نشديم و جايي نظر نداديم؟
بعد گفتند نتايج انتخابات شب يكشنبه اعلام شد و رهبري صبح يكشنبه تبريك گفتند! در حاليكه صبح شنبه اعلام شد و رهبري بعدازظهر شنبه تبريك گفتند!
جاي ديگر گفتند كه آقاي موسوي از شب قبل گفت كه برنده انتخابات است و صندوقها باز نشده پس دروغگوست، اما نگفت كه از روز قبل از انتخابات حاميان احمدي نژاد تعداد 24.5 ميليون راي را نيز اعلام كرده بودند و گفته بودند نظر سنجي از مردم است!
متاسفم كه برخي ذهن مردم را به بازي ميگيرند و با توهين و تحقير و ادعاي شخصي سعي در توجيه دارند.

تحلیلی از مهدی طائب در مورد انتخابات

Tuesday, January 26, 2010

امید سبز


Green Hope
By : -ME-

علی کوچولو، دیگه کوچیک نیست


علی کوچولو، دیگه کوچیک نیست

خوشحال نمی شه، با نمره ی بیست

دیپلم گرفته، سربازی رفته،

دنبالِ کاره، هفته به هفته

مادرش قرض داره، ته برج دائم کم میاره،

رخت می شوره، بند می ندازه،

غم داره بی اندازه، با بد و خوب می سازه.

تنها دلش می خواد علی باز بشه کلاسِ اولی... وای، وای، وای...


علی کوچولو، دیگه کوچیک نیست

دنیاش مثل اون کوچه باریک نیست

دستاش خالیه، دلش پر درده،

داره دنبالِ چاره می گرده، هی کتاب می خونه،

تو اینترنت سرگردونه، دائم فیلتر می شکونه،

می خونه و می دونه، اين جا مثل زندونه...

دلش می خواد جادو بشه، باز علی کوچولو بشه... وای، وای، وای...


علی کوچولو، دیگه کوچیک نیست، سرِ راهشه یه تابلوی ایست

یه دانشجوی ستاره داره، دست از رؤیاهاش برنمی داره

باباش تو زندونه، علی با مردم تو میدونه،

یه سرودو می خونه، سر اومد زمستونه،

پیرهنش غرقِ خونه...... تموم می شه کارِ علی تو دلِ یه گورِ جعلی ... وای، وای، وای...

http://www.onmvoice.com/play.php?a=12638

http://soundcloud.com/khorramdinb/ali-kuchul128

توضیحات: از این دوتا لینک میشه آهنگ رو شنید, برای گرفتنش کافیه صبر کنین تا آهنگ کامل بیاد بعد از فولدر فایل های موقت اینترنت (temporary internet files) برین و فایل mp3 به نام stream رو کپی کنین, در لینک دوم اسم فایل چیز دیگری است. برای اینکه راحتتر بین فایلها پیداش کنین بهتره ترتیب چیدن فایلها رو براساس size مرتب کنین و دنبال فایل 3.16MB آهنگ باشین.