Saturday, December 13, 2008

نان به نرخ فردا !!


چند روز پیش رفتم که نون بخرم. هنوز مدت زیادی از گرانی اخیر بعد از ماه رمضان و اینکه نان را به دو شکل ساده و کنجدی تقسیم کردند و به این بهانه قیمت هر دو را افزایش دادند نگذشته، آن روزها نان کنجدی را به دو برابر فیمت ساده می فروختند و برای راضی کردن مردم رویش حسابی کنجد می ریختند و پرش می کردند و این همه کنجد بهانه قیمت بیشتر نان بود، بیشتر نان ها را هم به همین شکل می پختند تا مردم مجبور شوند بالاخره نان کنجدی بخرند. حالا که دیگه یه مدت گذشته و انگار این قیمت دیگه تثبیت شده باز به روال همیشگی برگشتند. این یک داستان دنباله دار است که با تقسیم نان به ساده و کنجدی قیمتش را زیاد می کنند و چندی بعد نان را به سه شکل ساده و کم کنجد و زیاد کنجد تقسیم می کنند و باز قیمت تغییر می کند. این بار هم نان کنجدی که با کنجد فراوان 200 تومان فروخته میشد حالا با همان 200 تومان با کنجد کمی فروخته میشود و تقریبا نیمی از نان بیشتر کنجد ندارد !!! بزودی هم حتما اعلام می کنند که نان با کنجد زیادتر را سفارشی می پزند و قیمتش هم میشود 250 تومان ! خب بالاخره دزدی دزدی است دیگه ! حالا چه اونجور و چه اینجور که نان کنجدی با قیمت قبل با نصف کنجد قبل فروخته شود ! تازه بعد از افزایش قیمتش !
این هم بماند که به قول مسوولان در این کشور گرانی نداریم ! اگر کسی فکر می کرد که دروغ شاخ و دم ندارد اشتباه می کرد، این هم شاخ و دم !!

چند وقت پیش هم که احمدی نژاد در تلویزیون برای گفتگو آمده بود چیزهایی گفت که بعضی هایش که یادم مانده را اینجا می آورم..
"کار این دولت تبلیغات نیست ما کار واقعی می کنیم !"
خود این جمله که تبلیغ بود ! باز در جای دیگر گفت که تمام وزیران راه های روستایی را در شرایط بد طی کردند و کلی بدبختی کشیدند و بین مردم رفتند، این هم یک تبلیغ است. باز جای دیگر گفت هیچ دولتی مثل این دولت نیست !!! این یکی اگه تبلیغ نیست پس چیه ؟!

"65 میلیون نفر در رفراندوم شرکت کرده اند و فرم ها را پر کرده اند !"
من هیچ جا ندیدیم که از مردم بپرسند موافقید یا نه ؟! این چه مدل رفراندوم بدون سوال است ؟ اگر همه مردم یک کاری را انجام دهند (که در شرایط خاص دلایل آن معلوم نباشد) به معنی رای اکثریت مردم به آن موضوع است ؟ آیا همه مردم کمربند ایمنی را می بستند ؟ آیا همه مردم غذاهای چرب را نمی خورند ؟ آیا وقتی در انتخابات رسمی مملکت مردم خاتمی را انتخاب کردند همین شماها مخالفت نکردید ؟ اگر واقعا نظر مردم مهم باشد پس چگونه است که در هر انتخاباتی اینهمه نظارت و تصویب و تکذیب و تایید داریم ؟!
آیا اینکه مردم با اعلام دولت که بیایید این فرم ها را پر کنید تا مطالعات آماری انجام دهیم و تنظیماتی انجام دهیم بیایند و این کار را بکنند به معنی موافقت با این موضوع است ؟ این یک نظرسنجی نیست بلکه یک درخواست است که مردم از بس نگران مشکلات اقتصادی هستند نمی خواهند بهانه ای دست کسی بدهند و انجامش می دهند. اینکه این را یک رفراندوم بنامیم بیشرمی است ! رفراندومی که بدون اطلاع مردم گرفته شده است به قدر کافی در اسم هم بی معنی است !

"اینجا یک پدر پسر را تامین می کند و اگر بیکار باشد مشکلی ندارد و پدرش تامینش می کند !!! اما در کشور های خارج وقتی پسر بیکار شد پس فردا میرود توی خیابون ولو می شود !!"
خب یک نکته اینه که تو همین کشورهای خارجی چیزی به اسم حقوق بیکاری هم هست که اینجا نیست، نکته دیگر این است که بیکاری بالاخره بیکاری است و یک پدر که پسرش را تامین کند از بیکاری مملکت که کم نمی کند ! و دیگر اینکه آیا با چنین توجیهی می خواهد بگوید بیکاری آنقدر هم مهم نیست ؟

جالب است که این گفتگو ها بیشتر از اینکه پرسش و پاسخ باشند به تبلیغات شباهت دارند.

Saturday, November 29, 2008

نمایشگاه گروهی عکس


نمایشگاه گروهی عکس

16 الی 20 آذر

دانشگاه شریف، ساختمان شهید رضایی (یونیون)

Wednesday, November 05, 2008

کاغذپاره های بی پایان


دیروز کردان از وزارت برکنار شد.

چند روز قبل تو اخبار احمدی نژاد رو نشون دادن که درباره سوالی که از مدرک جعلی کردان کرده بودن گفت «این مدارک کاغذپاره هستن» و منظورش کلا مدارک تحصیلی شامل لیسانس تا دکترا بود. اینطوری به همین راحتی ارزش مدارک دکترا و دیگر مدارک تحصیلی رو زیر سوال برد. بعد دوباره حرفش رو تصحیح کرد که «این مدارکی که به اسم افتخاری میدن یک کاغذ پاره است.» احمدی نژاد فکر میکنه دکترای افتخاری رو همینجوری الکی به هرکسی میدن ! نکته هم اینه که اصلا برای کردان چنین مدرکی نبوده ولی احمدی نژاد یه جوری گفته که انتگار کردان مدرک دکترای افتخاری گرفته ولی این مدرک دکترای افتخاری کاغذ پاره و بی ارزشه ! که این دروغه. در حالیکه کردان اصلا هیچ مدرکی نگرفته و یک مدرک جعلی گرفته که به خاطر جعلی بودنشه که بی اعتباره، نه به خاطر اینکه افتخاریه.

بعد هم گفت که «استیضاح وزیر به خاطر عملکردش نبوده بلکه به رای اعتماد خودشون می خوان رای اعتماد بدن..» اول اینکه نماینده حق داره رای اعتماد خودشو پس بگیره همونطور که احمدی نژاد به خودش اجازه میده در هر زمان که خواست وزیر نصب شده خودش رو عزل کنه.
دوم اینکه یک وزیر فقط مسئول عملکرد وزارتخانه ای خود نیست بلکه رفتار و کردار و صداقتش هم مطرحه. وزیری که برای کسب رای دروغ بگه و بر ادعای کذب خود پافشاری کنه یا اینکه حتی ندونه در حال حاضر دارای چه مدرک تحصیلی هست یا اینکه به این راحتی فریب خورده باشه چگونه شایستگی پست به این مهمی رو خواهد داشت ؟

احمدی نژاد گفت «کردان رو به خاطر تجارب مدیریتیش منصوب کرده و نه به خاطر مدرک تحصیلی اش.»
جالب اینجاست که همین آقای احمدی نژاد همانی است که به اسم جوانگرایی بسیاری از مدیران مملکت را برکنار کرد و به تنها چیزی که توجه نکرد تجارب مدیریتی آنان بود.
البته که تجارب مدیریتی مهم است اما اگر کردان از اول ادعای مدرک دروغین دکترا نمی کرد و بر آن پای نمی فشرد تا بعدا کذب آن ثابت شود این مسائل هم پیش نمی آمد، زیرا این ادعای کذب و ادعای بدتر فریب خوردن در چنین مورد ساده ای بیشتر باعث تغییر نظر نمایندگان و مردم شده.

ادعاهای کاغذپاره ای احمدی نژاد تمامی ندارد، چه آنکه قطعنامه های بین المللی علیه ما را کاغذ پاره دانست که همین کاغذپاره ها چه بسیار تاثیرات که بر کشور نگذاشتند، چه اینکه مدارک بالای علمی را کاغذپاره میداند (همان مدارکی که از قضا جزء شروط نمایندگی مجلس هم هستند) شاید ایشان بی زحمت چنین مدارکی گرفته اند که اینگونه فکر می کنند و قدر آن را نمی شناسند، با توجه به هزینه و وقت و انرژی و تلاشی که برای گرفتن همین کاغذپاره های علمی می شود.
اگر مدارک علمی را کاغذپاره بدانیم پس دیگر تحقیقات و پژوهش ها و مقالات علمی و تلاش های جوانان ما که احمدی نژاد اینگونه به آن ها می بالد حتی کاغذپاره هم نخواهند بود ! احتمالا برنامه چهارم و مصوبات مجلس و حقوق بشر و اصلا سازمان ملل هم کاغذ پاره هستن ! قوانین اقتصادی و ریاضی و آماری و فیزیکی هم که حتما کاغذ های پاره ای بیش نیستن، ... روزنامه ها هم که اول صف کاغذپاره هان !

«اقتصاددانان پیشنهاد بدهند» !!!
واقعا سوژه از این مضحک تر هم می شود که وقتی اقتصاددانان و مدیران و صاحبنظران خود را خفه می کنند تا به احمدی نژاد بگویند فلان جای کارت این ایراد را دارد و فلان کار اشتباه است و ایشان اصلا گوش مبارکشان بدهکار نیست، بعد که به الان می رسد نامه می نویسد و با رعایت اصول عالیه ی دموکراسی (!) می گویند اقتصاددانان چه پیشنهادی دارند ؟! نه اینکه شما تا الان در حال گوش دادن و نیوشیدن راهکار ها و پیشنهادات مختلف در تمام زمینه ها بودید !
دیگه چی میشه گفت ؟!

Thursday, September 18, 2008

خرده جنایت های زناشوهری


کتاب خرده جنایت های زناشوهری رو خوندم.

جالب بود و البته عجیب و غریب ! اینکه رابطه ی یه زوج بعد از سالها به این شکل در بیاد.

چیز جالب دیگه ش هم برای من این بود که بعضی از دیالوگ ها و حرفهاش رو من قبلا به شکلی زده بودم،

انگار که قبلا این کتابو خونده باشم :))

البته اینم بگم که رمان نیست و نمایشنامه اس.

خرده جنایت های زناشوهری "اریک امانوئل اشمیت"

دلم گرفته

این متن زیبا رو که سپیده نوشته بود خوندم و این زیر به زبان ناقص خودم وصف حال کردم..

دلم گرفته, دلگیر مهربانی هایت
بهارم خزان شده و نفسم سرد
شبهایم پر است از کابوس و روزهایم پر از انتظار
بی ستاره در پشت این دیوار های سهمگین سکوت جز بالشی خیس از حسرت در آغوشم نمانده
خسته از ریزش مدام باران, از آغوش بی حاصل
شکسته از هر روز مبادا
زین پریشانی جز تو با کس نخواهم گفت
جز تو که نخواهی شنید

پ.ن. عکس از خودم

آواز مه


اینو از بلاگ 360 نیوشا خوندم و به دلم بدجور نشست..

بلیط قطار را پاره می کنم
و با آخرین گله ی گوزن ها
به خانه بر می گردم

آن قدر شاعرم
که شاخ هایم شکوفه داده است
و آوازم
چون مهی بر دریاچه می گذرد

شلیک هر گلوله خشمی است
که از تفنگ کم می شود
سینه ام را آماده کرده ام
تا تو مهربان تر شوی

گروس عبدالملکیان – رنگ های رفته ی دنیا

Thursday, September 04, 2008

تبریک


الان از بلاگ ندا دیدم که ارشد MBA قبول شده، تو دانشگاه خودمون، شریف.

مبارکت باشه ندا :)

Sunday, July 06, 2008

Distorted

A view of
Vitra Design-Museum in Weil am Rhein
Germany
Distorted by Gwarf

Sunday, June 29, 2008

Je Crois Entendre Encore





Salvatore Licitra - Je Crois Entendre Encore
Yiddish version (647 kb)

je crois entendre encore
caché sous les palmiers
sa voix tendre et sonore
comme un chant de ramier
o nuit enchanteresse
divin ravissement
o souvenir charmant
folle ivresse, doux rêve

aux clartés des étoiles
je crois encore la voir
entr’ouvrir ses longs voiles
aux vents tièdes du soir
o nuit enchanteresse
divin ravissement
o souvenir charmant
folle ivresse, doux rêve
charmant souvenir

P.S. Song is in Yiddish version, but lyrics in French version !

Friday, June 27, 2008

Sara said


سارا میگه :

Don't marry someone who you can live with,

marry whom that you cannot live without.

Thursday, June 12, 2008

Depression


همیشه ناگهانی و غیرمنتظره از راه میرسه، مثل فرشته مرگ
و خالی میشم از احساسات و معانی
بدون مقدمه میاد و همه چیز رو به هم میریزه، مثل تولد یه بچه
و پر میشم از آشفتگی و خستگی
در همهمه ی شادی ها و خنده ها پیدام می کنه و هجوم میاره ...
و پناه می برم به کاغذ و موسیقی

make me happy
make me happy

Monday, May 12, 2008

دردی ست غیر مردن


رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو هم در بلا نیافتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

خیره کشی ست ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن

دردی ست غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

Thursday, May 08, 2008

مثلت واقعیت، امیدواری و منطق


دیشب تلویزیون داشت اخبار لبنان رو نشون میداد و تحلیل می کرد... اعتراضات کارگری و اینکه مردم گفتن دولت کارآمد نیست و بعد هم در تحلیل گفت که جناح حاکم برای اینکه این اعتراض رو سیاسی نشون بده با مخالفان خودش مقابله کرده تا بگه این اعتراضات کار اوناست و کار مردم نیست و اینا فقط اعتراضات سیاسیه ! اخبار و تحلیل هم کاملا به شکلی پیش میرفت که حق رو به مردم لبنان میداد و اینکه کاملا کارشون درست بوده که اعتراض کردن که دولت کارآمد نیست و طوری هم میگفت که به عنوان یه قضیه معلوم و کاملا اثبات شده کارآمدی دولت به طور کلی زیر سوال رفته ...
یاد جریانات چند وقت پیش تو ایران افتادم که کارگرها اعتراض کرده بودن و باهاشون برخورد شده بود و عده ای از روسای اتحادیه های کارگری دستگیر شده بودن و گویا با خانواده هاشون هم برخورد هایی شده بود. بعد هم گفته بودن که اینا سیاسی بوده نه صنفی، یا اعتراضات معلمان یا اعتراضات دانشجویان یا ...
حالا چند تا مساله پیش میاد ... که اگه سیاسی بوده چرا با کارگرها برخورد کردن نه با گروه های سیاسی (مثل اعمال جناح حاکم لبنان) و اینکه اصلا چرا اخبارش تو تلویزیون پخش نشد، آیا اخبار لبنان از اخبار ایران مهمتره یا مردم لبنان از مردم ایران مهمترن یا .... ؟
اصلا اگه الان تو ایران مردم ما مثل مردم لبنان بخوان به دولت اعتراض کنن که کارآمد نیست این حق رو دارن ؟ یا اینکه این حق مسلم فقط در اختیار مردم لبنان و دیگر کشور ها قرار داره و به قولی مرگ خوبه ولی برای همسایه !؟ اصلا اگه امروز یکی پاشه بگه (استغفرا...) دولت کارش رو بلد نیست، اصلا جایی خبرش پخش میشه ؟ اصلا تو این چند سال حجم برنامه های منتقدانه (اصلا دلسوزانه و منصفانه و یه ریزه هم منتقدانه! خوبه ؟) درباره عملکرد دولت بیشتر بوده یا برنامه های تبلیغاتی ..... ؟ البته حجم بخش دوم بیشتره (باید هم باشه و منطقی هم هست که بخوایم به مردم امیدواری و آسودگی خیال بدیم، مخالف نیستم) ولی نسبت این دو حجم به همدیگه کمی بیشتر از اون منطق و امیدواری به نظر میرسه.
نکته دیگه هم اینجاست که صدا و سیمای ما اخبار مختلفی رو از کشور های مختلف نشون میده و تحلیل می کنه و به راحتی دولت های اونا رو متهم میکنه ولی اصلا به روی مبارک خودش نمیاره که تو ایران چه خبره ! همون اتفاقا تو ایران میافته ولی از خبر خبری نیست که نیست ! تو این وضعیت از مردم ما هم توقع دارن که با اعتماد کامل به صدا و سیما توجه کنیم و هرچی که میگن رو به عنوان تنها حقیقت موجود بپذیریم !
میخوان که جای ماهواره رو با کانال های تلویزیونی صدا و سیما بگیرن تا از بینندگان ماهواره کاسته بشه، البته تو سریال های تلویزیونی میشه حرفی زد چون بالاخره یه سریال دوبله یا به زبان فارسی راحتتر دیده میشه تا یه سریال انگلیسی یا عربی یا ... اما آیا مردم میتونن قبول کنن که اخباری که صدا و سیما به خورد مردم میده حقیقت یا تمام حقیقت باشه ؟
اینجا باید خودشون رو ثابت کنن که تا بحال هیچ قدمی در این زمینه بر نداشتن. وگرنه مثلا اخبار کشورهای آمریکای جنوبی که برای مردم از اخبار داخلی کشور خودمون مهمتر نیست، حالا هرچقدر هم با جزئیات کامل و موثق باشه !

پ.ن. راستی تازه یکماه از شروع سال گذشته و اعلام شده که از الان برای تابستان باید در مصرف صرفه جویی کرد تا با قطعی آب و برق و جیره بندی مواجه نشیم .. یادم میاد که تو زمستون بعد از بارندگی و سرمای شدید بعضی از مسوولان گفتند که مردم ناراحت نباشن چون که در عوض این هوای سرد و بارش برف زیاد و قطع شدن گاز، در سال آینده مشکل کمبود آب نخواهیم داشت و مخازن زیرزمینی آب پر میشن و کوهها پر از برف و رودخانه ها هم جاری ... و ایام به کام خواهد شد !

نتیجه گیری اخلاقی این پست هم اینه که همیشه هم نمیشه با امیدواری و خوش بینی مشکلات رو حل کرد، بعضی وقتا باید کمی هم فکر کرد و به فکر راه حل بود، وگرنه اگه به حرف باشه که ......

Wednesday, May 07, 2008

بی پایان

دین، حقیقت به جای خرافه


اول بگم که خوندن این پست رو برای کسانی که اعصاب ندارن توصیه نمی کنم چون خودم با کلی حرص و اعصاب خورد شده نوشتمش ! بیشتر خواستم خودم رو تخلیه کنم تا اینکه نتیجه مردم پسندی داشته باشه !!

سریال «کلید اسرار» رو کی میبینه ؟
من هم اگه چند باری دیدم بیشتر به خاطر این بوده که خواستم یقین کامل (از اون مدل یقین حضرت ابراهیم) پیدا کنم که چقدر میتونه چرند باشه، و البته کمی هم خودآزاری رو شاید نشه انکار کرد و البته شاید هم بتونم به عنوان بهانه بگم ادب از که آموختی و .. از این حرفا !
اگه دیدین که دیگه جای هیچ حرفی باقی نمی مونه !! ولی اگه تا حالا ندیدین که خوش به حالتون، در توضیح بگم که یه چیزی تو مدل های سریال حوادث باور نکردنیه، تو اون سریال چیزهای ماورائی و تخیلی نشون میدادن و مثلا از زمین و زمان یه اتفاقایی می افتاد که از تعجب شاخ که هیچ دم و تیغ و همه جور چیزی در میاوردی ! از نظر من که سری فیلم های ماتریکس در مقایسه با اینا یه جور فیلم مستند محسوب میشه !!!!
حالا باز نکته مثبتی که اون سریال (حوادث باورنکردنی) داشت این بود که می گفتن نمیشه فهمید که دلیل این اتفاقات چیه و به دلایل ماورائی و تخیلی و موجودات فضایی و خون آشامان و گرگینه ها و ... برمیگرده که خب میتونستیم با خیال راحت از اینکه داریم یه چیز سرگرم کننده و تخیلی می بینیم بشینیم پای تلویزیون و حوادثی رو که میبینیم به حساب تخیل نویسنده یا دروغ گفتن شاهدان جریان بذاریم یا اینکه خیلی راحت فرض کنیم یه جنبه ای از موضوع در نظر گرفته نشده.
ولی تو این سریال (کلید اسرار) خبری از اینا نیست، بلکه تمام حوادث بر اساس روایات و نظرات اسلامی و الهی (بهتره بگم اخلاقیات دینی) بیان میشه !! و از این گزاره های نیمه دینی-اخلاقی برای توجیح تخیلات سازندگان فیلم استفاده شده که هم برای دین زشته هم برای دینداران ! اینکه مثلا اگه نام خدا رو بیاریم اونوقت پول ما هیچ طوریش نمیشه حتی اگه اونو بندازیم دور باز هم پرواز میکنه و برمیگرده توی صندوق و تازه آثار گل و لای خیابون هم روش هنوز مونده !!! یا مثلا صبح و شب ارواح و اشباح آدم های مختلف یا کسانی که به شکل آشناهای ما در اومدن در خیابون و کوچه و خونه راه میرن تا ما رو به خاطر کار خوبمون تشویق کنن و نشونی یه گنج رو بهمون بدن یا به خاطر کار بدمون از ما انتقام بگیرن و باعث بشن تو جاده ماشینمون چپ کنه !!!
بدتر از همه اینه که سعی نمیشه این اتفاقات عجیب جلوه داده بشن تا ما به عنوان یه فیلم بهش نگاه کنیم یا در بعضی از موارد هم به شکلی بیان میشه که اصلا نمیشه فکر کرد که منظور بیان مساله ای اخلاقی از طریق ابهام و ایهام و کنایه و استعاره و این چیزا بوده و مثلا به خودمون بگیم خواسته بگه کار خوب کنی خیر میبینی.... بلکه با قاطعیت و اطمینان توش نتیجه گیری میکنن و دلیل و مدرک هم میارن و میگن این اتفاق حتما افتاده و همیشه هم میافته و همینجوری هم میافته و غیر از این هم نیست ! یعنی انگار حتما به یه آدم خوب درست در لحظه ای که احتیاج داره، یه کمک قلنبه و خفن از یه طریق عجیب و غریب میرسه که حتی شاید بوسیله یه آدمی که پنجاه سال پیش مرده انجام بشه !!! و در این هم هیچ شکی نیست !!! یا مثلا اگه یه نفر که از دست کسی خیلی ناراحته و حق هم داره، تو خونه خودش و تو دل خودش بگه خدا تو رو بکشه، درست در همون لحظه فرد مذکور در خونه خودش که مثلا تو یه شهر دیگه هست به شکلی غریب و نامشخص جابجا میمیره !
اگه اینجور بود که الان دنیا آباد بود و دیگه نه پیامبر لازم بود و نه عدالت و نه قانون و ... ! بگذریم..

حالا این همه خرافه و داستان های تخیلی بی سر وته کافی نبوده که چند روز پیش دیدم زیرنویس کرده که مردم داستان های عبرت آموز از زندگی خودشون رو برامون بفرستن که میخوایم یه سریال درست کنیم !
خدا به خیر بگذرونه، تو ایران که همینجوریش هم دست به داستان درست کردنمون بد نیست حالا چه آشی پخته خواهد شد !
از نظر من این خیلی زشته که مواردی رو که نمیتونیم با منطق و ادله و عقل به کسی اثبات کنیم (یا اصلا موضوعات منطقی نیستن) بخوایم با داستان و ترسوندن و خرافه و تخیل به خورد مردم بدیم. تازه از دین هم مایه بذاریم تا چنین موضوع منطق پذیری (دین) رو به شکلی تخیلی و افسانه ای و مرموز نشون بدیم.
به نظرم اگه کسی برای دین و مذهب ارزشی قائل باشه باید نسبت به این نگاه های خرافی و تخیلی و غیرواقعی و غیرمستدل حساسیت به خرج بده.

پ.ن. البته فقط خواستم در اینجا میزان انزجار خودم رو از این نوع تبلیغ غیر منطقی بیان کنم وگرنه زیادی حرفی نیست !!! بازم خوبه که زیاده حرفی نبود !

Saturday, April 26, 2008

Sutrastore - Clouds



I try to bridge
This little distance between
Me and my body
Between me and what I feel
Why am I
So resistant against
This ocean of tenderness
Why do I go in defence
Ooh my
My little angel
I wanna love you
For who you are
Let me be
Your little devil
I wanna give you
Who I am
I want to observe you
In the morning light
When you are the flower
And I am the moon
I don't want to eat
Too many of this clouds
Why should we hurry up
When now is soon
Ooh my
My little angel
I wanna love you
For who you are
Let me be
Your little devil
I wanna give you
Who I am

پ.ن. عکس Rose by Jamila Hla Shwe

Monday, April 14, 2008

Saturday, April 12, 2008

جهان دلخواه کتابی من


کتاب .. کتاب .. کتاب ...
کتاب چیز غریبیه، دنیایی که با خودش میاره، داستانی که می سازه، زندگی ای که در خودش تولید می کنه، خلق می کنه ... وقتی کتاب می خونم وارد دنیای دیگه ای میشم، یه دنیای متفاوت، غریب، با تمام امکانات و رؤیا ها و پر از زندگی، وقتی کتاب به آخر میرسه از صمیم قلب می خوام که این اتفاق نیافته تا بتونم زمان بیشتری توی دنیای کتابم زندگی کنم، تو دنیایی که به نظرم گاهی از دنیای واقعی اطراف هم واقعی تره، دلخواه تره ...
شاید گاهی می خوام تا همیشه توی این دنیای داستان کتاب زندگی کنم و هیچ وقت به دنیای آشنا و روزمره ی خودم برنگردم. دلم می خواد مثل یه جادو تو کتاب گیر بیافتم و تا ابد تو چرخه داستانی و شخصیت های اون بچرخم و نقش بازی کنم و تماشا کنم، زندگی کنم و ببینم.
و این مواقع هستن که بدترین چیز تموم شدن داستان کتابه و اینکه یهو بیدار میشم و می بینم که کتاب رو تو دستام نگه داشتم و باید به دنیای حقیقی برگردم... نه! دنیای حقیقی همون توی کتابهاست، نه اینجا تو این زندگی.
و فکر کردن به این وضعیت تلخ، نمی خوام بگم حقیقت چون از ته دل می خوام که این حقیقت نباشه، به اندازه ای ناراحتم می کنه که تا مدتی احساس می کنم همه چیزهای این دنیا تخیلی و غیر واقعین، با نگاه حیرتزده و غریب به دور و بر و آسمون و درخت ها و ساختمون ها نگاه می کنم و هنوز باورم نمیشه که از زندگی درون کتاب به این دنیای مصنوعی برگشته باشم ... نمی خوام برگردم
تعجب می کنم که بدن، قلب و ذهن من چقدر میتونن بزرگ باشن، همیشه وقتی کتابی رو می خونم قسمتی از روح و ذهن و قلب و بدنم رو توش جا میذارم و با تموم شدن کتاب دوری از این تکه های وجودم سخت میشه، و بعد از این همه مدت نمی دونم که از من چی مونده، از این وجود تکه پاره شده با تکه های گم شده در کتاب های گم شده و بی نام و نشون ...واقعا تعجب می کنم که خودم رو می بینم که هنوز سر پام

Friday, April 11, 2008

تنگ و ماهی و عید


اینم از ماهی کوچولوی سیاه سفره عید ما !

عکس های بامزه ای شده :)

Thursday, April 10, 2008

تخم مرغ های سفره هفت سین ما




البته خیلی از عید گذشته ولی خب دیگه بالاخره عکس های اینا رو گذاشتم اینجا :)

تحفه ای هم نیستن ولی خودم که از کار خودم خوشم اومد ;)

راستی سال نو هم مبارک .. بعد از 20 روز ! :))

Friday, February 29, 2008

خیالش ...



چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سر گران کرد

عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابرو کمان کرد

Thursday, February 28, 2008

کیک خیالی، تختخواب و جاعلین 5 ساله


■ کیک، از عکس تا واقعیت !

چند روز قبل از مغازه یک کیک که گویا تازه داره تولید میشه رو خریدم، عکس خیلی قشنگ و خوشمزه ای داشت ! البته از قبل میدونستم که چیزی که توش پیدا کنم با این عکس فرق می کنه ولی امیدوار بودم که حداقل تولید کننده ش کمی سعی در جهت مشابهت بین عکس و کیک به خرج داده باشه که ناامید شدم ! حالا این عکس و اینم خود کیک !

لازم به ذکره که اون نقطه قرمز رنگ یک سوراخه که حدود نیم سانت تا داخل کیک ادامه داره و بس ! همین !





حالا خودتون بگین، این کجا و آن کجا ؟!

■ حل مشکلات مردم، در تختخواب

امروز آقای نقویان تو تلویزیون یه چیزی تو این مایه ها می گفت که «یک جوانی که کنار خیابون به یه دختری متلک میگه بزنی زیر گوشش درست نمیشه باید براش زن بگیری. پول صندوق ذخیره ارزی رو می خوایم چیکار. باهاش باید برای جوونا زن بگیریم...»
چند تا نکته میشه گرفت ...
یک: ایشون فکر می کنن مشکل مردم فقط تو خواب شبونه و زیر لحافه و اگه این مورد حل بشه دیگه کسی مشکلی نداره و مملکت میشه گلستان ! اصولا تنها مشکل ما ایرونیا تنهایی خوابیدن تو تختوابه و اگه اینو حل کنیم دیگه نه مشکل معیشتی داریم نه مالی نه سیاسی نه هسته ای نه مشکل قطعی گاز و برق نه بنزین نه تهدیدات بین المللی و نه در آینده نسل های بعد مشکلی خواهند داشت. اونا هم اگه نفتی برای فروش نداشتن و پول این صندوق هم نبود میتونن هزینه ازدواج رو کمتر کنن و یا حتی مجانی زن بگیرن و تمام مشکلاتشون رو اینجوری حل کنن !
دو: لابد بعد از اینکه طرف زن گرفت پول خرج و مخارج زندگیش رو هم از این ذخیره ارزی باید داد.
سه: صندوق ذخیره ارزی تنها بدرد وام ازدواج میخوره !
چهار: اگه یه مردی که زن و بچه داشت به یه زنی متلک بگه یا دچار مشکل دیگه ای توی زندگیش بشه باید براش باز هم زن گرفت تا مشکلات جدیدش رو با اون زن حل کنه !
پنج : لابد شاه هم که مراکز فساد راه انداخته بود فقط قصدش این بود که مشکل مردم رو حل کنه و چون به هزینه های زندگی مشترک هم فکر می کرد تصمیم گرفت که این مشکل رو بدون این جور خرج و مخارج حل کنه ! ...
شش : ......

جای دیگه هم چنین چیزی گفتن که «باید با قرآن زندگی کرد.» و دلیل آوردن که «تا شقایق هست زندگی باید کرد، این برگ های قرآن برگ های شقایقن !»
تفسیر جدید ایشون از اشعار سهراب سپهری ! پس اینکه سهراب می گفت تا شقایق هست زندگی باید کرد همین قرآن رو می گفته بنده خدا ! گرچه نگفته با شقایق زندگی باید کرد ! جالب هم اینجاست که برای بروز کردن و آپ تو دیت بودن از مولوی و سهراب (و لابد به زودی از فروغ و شاملو و هدایت و...) هم شعر و نقل قول میارن تا نشونه ای از فرهنگ و ادب و طبع شعرشون باشه و جذابیت سخنانشون بیشتر بشه ! حالا بماند که در زمان مقتضی همین شعرا میتونن کافر و ملحد و مطرب و بی دین شمرده بشن !

■ متخصصین 5 ساله ایرانی

چند روز قبل احمدی نژاد بعد از گزارش آژانس با نجف زاده مصاحیه کرد. تو این مصاحبه اشاره کرد که یک بچه 5 ساله ایرونی با کامپیوتر خونه ش میتونه مدارکی رو که آمریکا علیه ایران ارائه کرده جعل کنه و تازه بهتر از اونا هم میتونه !
البته من نباید تعجب میکردم چون وقتی نیروگاه ها و مراکز تحقیقاتی هسته ای کشور در دست جوونای 25 ساله باشه حتما یه بچه 5 ساله میتونه این کارا رو هم بکنه.
جای دیگه هم آقای احمدی نژاد اشاره جالبی داشتن به اینکه ما تا حالا با آژانش همکاری کردیم و هیچ کمکی از اونا دریافت نکردیم در حالیکه باید به ما بعنوان یه عضو کمک میرسوندن... اینکه عضو آژانس باشیم و تنها در برابر آن پاسخگو باشیم آیا هیچ احمقی این کار را می کند ؟ !!!
حالا نکته اینجاست که این حماقت از نظر ایشون دقیقا تا چه شعاعی مسولان رو در بر میگیره ؟!
در جاهایی هم کار بجایی می رسید که نجف زاده با پرسیدن سوال سعی می کرد حرفشو قطع کنه تا جلوی سوتی های بیشتر ایشون رو بگیره !
نکته فرعی که اینجا برای من جای سوال داره اینه که آقای احمدی نژاد در مجلس به سوالات نماینده مردم جواب نمیده ولی با یه خبرنگار مصاحبه می کنه ! البته بماند که سوال پرسیدن و نپرسیدن این نجف زاده هم بدرد کسی جز خودش و احمدی نژاد نمیخوره و البته با اون اخبار کاملا یکطرفه به نفع این دولت هم الکی نیست که احمدی نژاد با اون حسابی مصاحبه میکنه !

■ داستان دنباله دار جشن هسته ای

این قضیه جشن هسته ای هم واسه خودش داستانی داره ها ! چند ساله که آقای احمدی نژاد از هسته ای شدن و پیروزی بزرگ مردم خبر میده و اعلام جشن هسته ای هم در پی سخنان ایشون داده میشه و هر بار با اتفاقی تازه دوباره این جشن و پیروزی تکرار میشه ! من که نمی فهمم بالاخره در چه تاریخی ما پیروز شدیم و این همه جشن پشت سر هم جریانش چیه ! بالاخره اگه اون بار اول که جشن گرفتن و کیک خوردن درست بوده پس این بار دیگه چه جشنیه که تلویزیون میگه مردم جشن هسته ای گرفتن و آهنگ های غرور آفرین پخش می کنه و نشون میده چند تا موتورسوار چراغشون رو روشن کردن و یه نفر هم کنار خیابون یه سینی پر از حلوا یا نمیدونم شیرینی دستش گرفته که کسی هم نمیخوره !
تازه از کجا معلوم، شاید چند ماه دیگه دوباره اعلام پیروزی و جشن هسته ای کنن. ولی آدم که تو یه صحنه نبرد 6 بار پیروز نمیشه که ! اگه یه بار پیروز شده دیگه شده !
البته توجیح حداد عادل هم جالب بود که گفت یه بار پیروزی برای تولید هسته ای یه بار برای پیروزی حقانیت ما و یه بار هم برای پیروزی منطق ما ! البته این رشته سر دراز دارد .... و داستان ادامه دارد !

■ دیکتاتوری، راه حل تمام مشکلات

چند روز قبل در یک برنامه تلویزیونی دکتر حسین کچوئیان در ضمن صحبتاشون به این نکته اشاره کردن که در صورتیکه مردم در کار مجلس و حکومت دخالت نکنند آنها قدرتمند میشوند و می توانند فساد و مشکلات را از بین ببرند. برای نمونه هم کشور آمریکا را مثال زدند !
حالا اینکه آمریکا از کی تا حالا الگوی ما شده رو کاری ندارم ! اما اینکه این نتیجه گیری رو چطور ایشون گرفتن نمیدونم ! انگار دیگه مردم رو رسما باید از حکومت جدا کرد تا نتونن باعث ضعف و سستی اون بشن ! پس گویا تمام دیکتاتوری ها که مسلما از نقطه ضعف حضور مردم به دور بودن، حکومت های خالی از فساد و ایده آلی بودن ! لابد قدرت همتراز با نابودی فساد و از بین رفتن مشکلاته. لابد حضور مردم مترادف با ضعف و رواج فساد و افزایش مشکلاته. لابد مردم یه طرف هستن و حکومت و حاکمان هم یه طرف و این ایده آل یک مملکته !
و البته حتما بهتره که مردم کاری به کار سیاست و دولت و حکومت و مملکت نداشته باشن و فقط وقتایی که لازمه بیان رأیشون رو بدن و برن ! و موقع هایی که احتیاج هست بریزن تو خیابون و جملاتی که لازمه گفته بشه رو بگن و برن خونه شون و دیگه کاری به کار بقیه ش نداشته باشن.

Wednesday, February 27, 2008

آيا آدم مصنوعي ها خواب گوسفند برقي مي بينند ؟



مدتي بود كه كتاب علمي-تخيلي نخونده بودم و اين يكي حسابي چسبيد. مثل خيلي از كتاباي علمي-تخيلي ديگه منو با خودش به يه دنياي ديگه برد و به كل حواس و ذهن منو به خودش جلب كرد. از خوندنش چند وقتیه که گذشته و فرصت نشد دربارش چیزی بنویسم. حالا اینایی رو که نوشتم نمیدونم چقدر از کتاب یا چقدر از ذهنیات و توهمات خودم راجع به کتاب توش هست !

انسان مقدس : همون قدر كه بعضي از آدما از آدم مصنوعي ها متنفر بودن، بعضي از آدم مصنوعي ها و شايد حتي همه اونا عاشق انسان ها بودن و شايد حسرت اونا رو ميخوردن ، البته به موقع و به راحتي آدم هم مي كشتن اما تمام سعي و تلاش و هدفشون اين بود كه تا مي تونن به آدم ها شبيه تر بشن، تو شكل و قيافه و ظاهر كه خيلي وقت بود مثل اونا بودن، اما در روحيه و احساس و نوع زندگي و برخورد ها و احساسات نسبت به همنوع مي خواستن خودشون رو به انسان برسونن، و از چيزهاي مربوط به زندگي آدما شگفت زده و ذوق زده ميشدن و مي خواستن بتونن مثل يه آدم تجربه كنن.
با تمام هوش و سطح آگاهي و حتي بروز احساسات هنوز چيزي از آدما كم داشتن كه مي خواستن بدست بيارنش.
از اين نظر انسان در مقام تقدس و تقدير قرار ميگيره.

هويت : آدم تو اون زمان با اون سطح پيشرفت كه مي تونست احساسات خودش رو با دستگاه و طبق برنامه ريزي تغيير بده، حتي نميتونست مطمئن بشه كه واقعا يه انسانه يا يه آدم مصنوعي. به خاطر حافظه مصنوعي كه روي آدم مصنوعي ميشد كار گذاشت، آدم مصنوعي مي تونست مطمئن بشه كه يه آدمه. تا اينكه يكي بياد و خلافش رو ثابت كنه.
فكر كنين دارين زندگيتون رو مي كنين و يه روز صبح يكي بياد و با دلايل غير قابل رد به شما ثابت كنه كه آدم نيستيد. چطور ميشه با اين فكر زندگي كرد... اينكه آدم حتي نتونه به هويت خودش اطمينان داشته باشه.

اميد : پيشرفت علم توليد جنس تقلبي رو با مشخصات اصل آنچنان ممكن كدده كه تشخيص اصل از تقلبي دشوار و يا شايد در بعضي موارد غير ممكن ميشه، از حيوانات گرفته تا انسان ها.
اما هنوز چيزي هست، چیزی که انسان ها با اون درگیرن و آدم مصنوعی ها درکش نمی کنن. نوعی نیروی مافوق طبیعی. همدلی و مرسریزم.
آیین مرسریزم که شاید به نوعی جایگزین دین شده، البته تا حد زیادی مشخصات برخی آیین ها رو داره. چیزی که من از این مرسر به ذهنم رسید این بود که به آدم ها امید به زندگی و تلاش برای رسیدن به هدف رو با وجود مشکلات و حتی احتمال غیر ممکن بودن هدف پیشنهاد می کنه.
مرسر که مثل افسانه سیزیف از یه سربالایی بالا میره و انگار محکوم به انجام این عمل تا ابده، هر بار که بالا میره باز باید پایین بیاد و دوباره سربالایی رو بالا بره و این اعتقاد رو بیان می کنه که ما محکوم به زندگی در این دنیا هستیم با اینکه هیچ پایان خوشی در کار نیست اما باید به وظیفه عمل کرد، امید داشت و این رنج رو تحمل کرد.
چیزی که آدم مصنوعی ها نمیتونن بهش برسن، امید. همونجور که یه آدم مصنوعی وقتی می بینه راه فراری نیست مکانیزم های مکانیکی بدنش شروع به تحلیل رفتن و تسلیم شدن می کنه و به وضوح تسلیم و ناامیدی بهش رو میاره، چیزی که برای انسان رخ نمیده و اون در بدترین شرایط هم همیشه امیدی داره.
همین امید و الهامات مافوق طبیعی هستن که در انتها یک انسان رو بر یک آدم مصنوعی پیروز و برتر می کنن.

توصیه می شود: « آيا آدم مصنوعي ها خواب گوسفند برقي مي بينند ؟» فیلیپ کی. دیک

Monday, February 25, 2008

سوالات کنکور ارشد معماری 87

سوالات کنکور کارشناسی ارشد مجموعه معماری سال 1387 (اسفند 86)

زبان عمومی و تخصصی 1..30

دروس فنی ساختمان 31..60 دروس تاریخ و مبانی نظری 61..90

درک عمومی معماری 91..110 درک عمومی معماری منظر 111..130

جلد

صفحه اول (1 تا 15) صفحه دوم (16 تا 25) صفحه سوم (26 تا 41)

صفحه چهارم (42 تا 52) صفحه پنجم (53 تا 60) صفحه ششم (61 تا 75)

صفحه هفتم (76 تا 90) صفحه هشتم (91 تا 100) صفحه نهم (101 تا 107)

صفحه دهم (108 تا 122) صفحه یازدهم (123 تا 130)

Wednesday, February 20, 2008

میزان و رای ملت ؟



اسلامیت نظام بیش از جمهوریت آن در خطر است

رأی به حامیان دولت

یا من یا هیچکس/ کارتونی از جمال رحمتی

چترهای استصواب/ کارتونی از هادی حیدری

رد صلاحیت های شورای نگهبان؛ بازگشت به سیبری

وقتی نوه­ی امام در کشور صلاحیتش احراز نمی­شود...

خاتمي : رد صلاحیتها فاجعه بود

جریان سازی با محوریت احمدی نژاد

یک مقایسه خیالی

60كرسي رقابتي از 290 كرسي براي اصلاح طلبان باقي مانده است

چاره‌ای اساسی بیندیشیم

موسوی لاری :اصلاح طلبان فقط در يك چهارم حوزه هاي انتخابيه امكان رقابت دارند

اعتماد ملي در 60 درصد كرسي‌ها امكان رقابت ندارد

هشدار آیت الله بیات درباره رد صلاحیت ها

هنوز انتخابات رقابتي نيست

مجید انصاری، عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز، در جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه امیركبیر ردصلاحیت جلودارزاده را یادآور شد و گفت: جلودارزاده چهار دوره نماینده مجلس بوده و سال گذشته نیز در انتخابات میان‌دوره‌ای صلاحیت او تایید شده است. این سوال مطرح است كه از سال گذشته تا امسال چه اتفاقی رخ داده كه جلودارزاده را به علت عدم التزام به اسلام ردصلاحیت می‌كنند.


تایید صلاحیت برای مجلس خبرگان رهبری ، رد صلاحیت برای مجلس شورای اسلامی!


نمکدان شکستن تا کجا؟



از جمله حقوق بزرگ مردم حق انتخاب كردن و حق انتخاب شدن است. بنابراين هر تفسيري از قانون اساسي و هر قانون و اقدامي مغاير ان حق اساسي و مسلم فاقد اعتبار است و اين امري است كه قانون اساسي ما به صراحت در اصل نهم خود بر آن تاييد نموده است آنجا كه مي گويد «هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور، آزادي هاي مشروع را، هرچند با وضع قوانين و مقررات، سلب كند.» ... و يا در اصل پنجاه و ششم از فصل پنجم حق حاكميت ملت تصريح شده است كه «حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. هيچ كس نمي تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد ...»

فرازي از سخنان امام(ره) بعد از تشكيل مجلس سوم .. دو نظر هم هست و بايد هم باشد. اگر در يك ملتي اختلاف سليقه نباشد آن (ملت) ناقص است. اگر در مجلسي اختلاف سليقه نباشد اين مجلس ناقص است...

در مجلس پنجم صلاحيت 310 نفر از داوطلباني كه در انتخابات گذشته تاييد شده بودند، رد شد. حتي 110 نفر از آنان داوطلباني بودند كه در مجلس چهارم كه صلاحيت ها براساس نظارت استصوابي مورد رسيدگي قرار گرفته بود تاييد شده بودند. همچنين در همين دوره صلاحيت تعداد قابل توجهي از داوطلباني كه در مجلس چهارم رد شده بودند تاييد گرديد! ... با كمال تاسف و تعجب موردي مشاهده شد كه صلاحيت داوطلبي در انتخابات ميان دوره اي مجلس سوم تاييد شد، اما در مجلس چهارم رد شد. مجددا صلاحيت وي در مجلس پنجم تاييد، اما در مان دوره اي مجلس پنجم رد شد ؟!

... نمايندگان كليميان در دوره چهارم براساس نظارت استصوابي تاييد، اما در دوره پنجم رد شدند.
روزنامه اعتماد ملی



التزام به قانون اساسي چگونه قابل احراز است ؟ ... مگر قانون اساسي نعوذ با... فرستاده خداوند متعال است كه انتقاد به آن يك عمل ناپسند و اتهام شناخته مي شود ؟! اين قانون بشري در اصول خودش تصريح كرده كه قابل بازنگري و اصلاح است پس چطور عده اي را به عنوان نداشتن التزام به قانون اساسي رد صلاحيت مي كنند ؟

چرا ما مسولان بايد حسن شهرت نامزد ها را احراز كنيم ؟ اين مردم هستند كه بايد راي بدهند و احراز كنند كه چه شخصي حسن شهرت دارد و چه فردي ندارد... بسيار تاسف آور است كه ماموري به در منزل نامزد ها مراجعه مي كند يا از همسايگان او مي پرسد كه آقاي فلاني آدم خوبي است ؟ چه لباسي مي پوشد يا همسرش چه حجابي دارد و سوالاتي با اين مضمون... اين نحوه احراز صلاحيت چه مستدلاتي دارد ؟ تكليف اراده شهروندان در آن چه مي شود ؟
روزنامه اعتماد ملی


اصلا مگر حسن شهرت همين نيست كه فرد در ميان مردم چگونه شناخته شده است ؟ خب اگر همين است و اگر قرار است همين مردم راي بدهند پس ديگر چرا از قبل اين وظيفه و انتخاب از دوش مردم برداشته مي شود و بجاي آنان تشخيص حسن يا سوء شهرت مي دهيم ؟

اگر از قبل به جاي مردم حسن شهرت را تاييد كنيم و اگر از قبل طرز تفكر داوطلبين را كه مردم هم به قدر كافي آگاهي دارند مبناي انتخاب خود قرار بدهيم، پس در فرآيند راي گيري مردم بر چه مبناي ديگري بايد و قرار است كه راي دهند ؟ ديگر مگر چيزي به جز قد و رنگ مو و چشم و نوع و جنس لباس و ميزان پهناي دهان در هنگام لبخند زدن و يا صداي گرم داوطلب، چيز ديگري به عنوان معيار باقي مي ماند ؟؟!!

وقتی به داوطلبی می گویند که شما برای نمایندگی مجلس حائز تمام شرایط هستید و می توانید نماینده شوید و خودتان نیز تمایل دارید که نماینده شوید ولی چون در بین مردم شهرت خوبی ندارید و مردم به شما رای نمی دهند ما به شما اجازه نمی دهیم تا نامزد شوید و در انتخابات مردم به شما رای دهند تا ببینید که مردم به شما رای می دهند یا نه !!! این جریان حسن شهرت هم یه همچین چیزیه انگار ! یعنی مشکلی به لحاظ التزام به قانون و مدرک تحصیلی و دیگر مسائل نیست و برای داشتن سوء پیشینه از همسایه و مردم سوال می کنند تا ببینن داوطلب چه شهرتی داره !

نکته جالب دیگه هم اینه که همین باعث میشه که یه داوطلب تو یه استان صلاحیتش تایید بشه و تو یه استان دیگه تایید نشه !! یعنی اعلام کردن که نامزدهایی که تایید صلاحیت شدن مهلت دارن تا حوزه انتخابیه شون رو عوض کنن اما در حوزه انتخابیه جدید دوباره صلاحیتشون بررسی میشه ! حالا مدرک و التزام به قانون و پیشینه کیفری که از یه استان به استان دیگه فرق نمی کنه ! می مونه مقبولیت عمومی ! پس قبل از اینکه تو انتخابات و به دست مردم میزان مقبولیت فرد سنجیده بشه، این فرآیند با نتیجه گیری توسط خودشون انجام میشه و بعد اجازه شرکت در انتخابات داده میشه !


«معاون پارلمانی وزارت كشور در این‌باره توضیح داد حوزه‌های انتخابیه پس از درخواست كتبی داوطلبین مبنی بر تغییر حوزه، موظفند درخواست داوطلب را به حوزه مقصد ارسال كنند و هیئت‌های اجرایی دو روز فرصت دارند مجدداً مدارك داوطلب را مورد بررسی قرارداده و صلاحیت آنان را تایید كنند و هیئت‌های اجرایی پس از تایید یا رد صلاحیت موظفند نتیجه را به هیئت‌های نظارت ارجاع داده و آنها نیز موظفند ظرف مدت ۲ روز صلاحیت كسی كه می خواهد حوزه انتخابیه‌اش را تغییر دهد بررسی كند. كه البته در صورت داشتن صلاحیت داوطلب می‌تواند در زمان قانونی، كار تبلیغات خود را آغاز كند و در صورتی كه صلاحیت ‌داوطلب رد شد می‌تواند به حوزه انتخابیه‌ای كه ابتدا در آنجا ثبت نام كرده بازگردد.»

Sunday, January 20, 2008

زندگی


روی ناقوس بزرگ

پروانه ای می نشیند

و می خوابد.

بوسون

Saturday, January 12, 2008

سویینی تاد

این فیلم جدید تیم برتون و جانی دپ رو به شدت دلم می خواد ببینم ! "سویینی تاد"


به نظر که خیلی جالب میاد اونم این که تیم برتون که انیمیشن های موزیکالی مثل The Nightmare Before Christmas و Corpse Bride رو ساخته حالا یه فیلم سینمایی موزیکال ساخته تازه با بازی جانی دپ ! گریم فوق العاده ای هم داره تو این فیلم ! تازه تو این فیلم آلن ریکمن هم بازی می کنه که از اونم خوشم میاد.

اینی هم که این بالاست یه نقاشی از جانی دپ در همین نقشه که من کشیدم، واسه همین زیاد خوب نیست ! ;)