اینو از بلاگ 360 نیوشا خوندم و به دلم بدجور نشست..
بلیط قطار را پاره می کنم
و با آخرین گله ی گوزن ها
به خانه بر می گردم
آن قدر شاعرم
که شاخ هایم شکوفه داده است
و آوازم
چون مهی بر دریاچه می گذرد
شلیک هر گلوله خشمی است
که از تفنگ کم می شود
سینه ام را آماده کرده ام
تا تو مهربان تر شوی
گروس عبدالملکیان – رنگ های رفته ی دنیا
No comments:
Post a Comment