Sunday, September 30, 2007

اسکار به اضافه اشک و آه، جایزه ای برای کارگردان مرحوم !


فیلم «میم مثل مادر» برای جایزه بهترین فیلم خارجی زبان از طرف ایران به مراسم اسکار معرفی شد.
من سه تا از فیلم های نامزد برای معرفی به اسکار رو دیده بودم. خون بازی، تقاطع و میم مثل مادر. و به نظر من که دوتای دیگه از «میم مثل مادر» خیلی قوی تر بودن. اگر به دنبال فیلم های گریه آور باشیم که فیلم هندی ها کم نیستن ! داستان و موضوع هم که از دوتای دیگه کمتر جذابیت داره، آخرش هم که غیر از گریه چیزی نصیب تماشاگران نمیشه ! در حالیکه فیلم هایی مثل «تقاطع» و «خون بازی» نماینده های خیلی بهتری می تونستن برای ما باشن. حالا من «زمستان است» یا «پاداش سکوت» یا «شب بخیر فرمانده» رو ندیدم که مقایسه یا اظهار نظر کنم. از روزی که آقای ملاقلی پور فوت شدن تا حالا همین بساطه که هی میشینن دوره میذارن و براش گریه می کنن و میگن وای وای چه کارگردان عزیز و مهم و فوق العاده ای ! چرا ما ایرانیا این همه مرده پرستیم ؟!
احتمالا هم فکر کردن که اونا هم مثل ما، به خاطر اینکه کارگردان فیلم فوت شده دلشون بسوزه و به فیلم اسکار بدن. ولی اگه این فیلم بهترین فیلم امسال ایران باشه دیگه رسما باید فاتحه سینمای ایران رو خوند !
بهتره امیدوار باشیم که دل نازک اسکار به حال کارگردان (یا شاید هم سینمای) ما بسوزه و در یک حرکت انسان دوستانه و ترحم انگیز که اشک رو از چشمان ما لبریز میکنه اسکار بهترین فیلم خارجی رو به این فیلم بده.

Wednesday, September 26, 2007

آقای احمدی نژاد شما رئیس جمهور کجا هستین ؟


محمود احمدی نژاد در نیویورک یه چیزایی گفته که خالی از لطف نیست بشنویم و بخندیم !

از آزادی زنان و آسایش شغلی آنان گفت و اینکه خوبه که تو ایران درصد دانشجویان دختر از پسر بیشتر شده ...
این جریان بازداشت های کمپین یک میلیون امضا هنوز داغه و دختران و زنان زندانی رو که هنوز یادمون نرفته که دروغ به این شاخداری داره میگه ! یا همین بحث توهین آمیزی که چند وقت پیش بود به نام طرح سهمیه بندی جنسیتی دانشگاه ها ! اصلا همین لایحه جدید حمایت از خانواده که صدای همه رو درآورده ! که خیانت مرد ها رو رسمی و آزاد اعلام می کنه. واقعا که وقاحت آقای رئیس جمهور هر روز داره بیشتر میشه !

از آزادی بیان و حقوق اقلیت ها و یهودیان و مسیحیان و ... در ایران سخن گفته !!
من که نمیفهمم اینا چیه ! اینجا که به کسانی که ادعای اسلام هم دارن تهمت ارتداد میزنن و حکم اعدام صادر میکنن ! روحانی مملکت رو میندازن زندان، به رئیس جمهور سابقش تهمت جاسوسی میزنن، اساتید رو متهم به هزار جور انحراف و معصیت و بی ایمانی می کنن، دانشجو رو کتک می زنن، دخترا رو بازداشت می کنن، روزنامه ها رو می بندن و توقیف می کنن و به جرمی که هنوز چاپ نشده محاکمه می کنن، و هزار جور بی عدالتی و ظلم دیگه می کنن و بعد احمدی نژاد با چه رویی میگه آزادی بیان !؟ حقوق مردم ؟!؟!؟ دیگه کار از وقاحت هم گذشته !

تاسف خورد که چرا در آمریکا آزادی اطلاعات و آزادی بیان نیست !؟!؟!
حالا سوال اینه که چطور خود ایشون تونسته بره اونجا و هرچی دلش میخواد بگه ! خب این خودش همون آزادی بیانه دیگه ! اینکه بهش تهمت تروریسم زدن اما اون رو به کشورشون راه دادن و اجازه دادن که سخنرانی هم بکنه ! حالا تو ایران توی یه سخنرانی دانشجویی یه استاد یا یه شخصیت سیاسی اجازه صحبت نداره یا حتی زیاد دیدیم که حتی سخنرانی و کنفرانس هایی رو به خاطر سخنرانی افرادی که تو دولت هستن یا بودن یا حتی موافق نظام هم هستن به هم میریزن یا اصلا مجوز نمیدن ! خب همین رو با اینکه احمدی نژاد رفته وسط آمریکا واسه مردم حرف زده مقایسه کنین ! دیگه آزادی بیان از این بیشتر چی میخواد ؟! اینجا روزنامه و وبلاگ و خبرگزاری ها رو که می بندن یا براشون دارن قانون درست می کنن که بتونن بیشتر و بیشتر تحت فشار و نظارت و نفوذ و تسلط خودش قرار بدن. از طرف دیگه ماهواره هم ممنوعه و از روی پشت بوم پرتش می کنن پایین و حکم صادر می کنن، اما ایشون به روزنامه نگار شبکه سی بی اس میگه مردم که دارن از ماهواره استفاده می کنن ! آقای رئیس جمهور آیا من میتونم این حرف رو از زبان شما به این معنی بگیرم که استفاده از ماهواره آزاده ؟ که شما با مردمی که به قول خودتون از ماهواره آزدانه دارن استفاده می کنن برخورد نمی کنین ؟!!

از انتخابات آزاد و رفراندوم برای مردم فلسطین حرف زد و به روی مبارکش نیاورد که تو ایران نه از رفراندوم خبریه و نه از انتخابات واقعا آزاد. اینجا حرف از رفراندوم اسمش میشه براندازی نظام و بازداشت و ... در پی داره ! انتخابات آزادش باید برای آزادی بیشتر به تایید تفکر خاصی برسه و صلاحیت فکری نامزد ها باید مورد موافقت باشه، و این همون آزادی و شعوریه که ایشون برای کشورشون می پسندن.

اول سخنرانی در دانشگاه کلمبیا از آزادی بیان برای استادان مدعو گفت و گفت که تو کشورش اگه کسی رو برای سخنرانی دعوت کنن از پیش بیانیه نمیدن و واکسینه نمی کنن که به شعور دانشجو ها و اساتید توهین بشه و ...
این حرف از سر تا پا ایراد داره، یکی واسه اینکه اینجا بطور کلی در حال توهین به شعور ملت هستن چه برسه به اساتید و دانشجوها، اونم وقتی میگن اساتید باید پاکسازی بشن ! دانشجو ها اوباش هستن و یا افراد فریب خورده ای هستن و میخوان در کشور آشوب درست کنن ! دانشجو ها باید همواره تحت نظارت باشن چون دارن پول میگیرن که برای کشورهای بیگانه و دشمنان جاسوسی کنن یا اهداف اونا رو تامین کنن ! دیگه اسم این اگه توهین نیست پس چیه. ایراد دوم هم اینه که اینجا کسی که بخواد، یا حتی لحظه ای به ذهنشون برسه که ممکنه، حرفی غیرموافق با نظرشون بزنه اصلا دعوت نمیشه که جایی سخنرانی کنه !! در واقع اینجا اصلا احتیاجی به واکسینه کردن نیست، وقتی راحت میشه کلا مورد رو از بیخ و بن کند، دیگه چرا زحمت واکسیناسیون به خودمون بدیم ؟

یکی نیست بگه آقای احمدی نژاد شما رئیس جمهور کدوم کشوری آخه ؟ اینقدر که از ملت فلسطین و آمریکا دفاع می کنی و نگرانشون هستی تو این مدت اصلا درباره مردم ایران چیزی نگفتی و از حقوق اونا فقط از حق هسته ای دم زدی که اولویتش از خیلی حقوق دیگه اونا که رعایت نمیشه کمتره. اینهمه نگران آزادی انتخابات تو فلسطین هستی اما تو کشورت هنوز نمیشه یه نماینده مجلس رو با آزادی انتخاب کرد ! و حتی کسی که نماینده مجلس بوده برای دور بعد رد صلاحیت میشه ! کلی از سیاستمداران بخاطر اینکه «به اندازه ای که لازمه» طرفدار شما نیستن نمیتونن نامزد بشن یا حتی به راحتی سخنرانی کنن. اینقدر که نگران آزادی اطلاعات و آزادی بیان در آمریکا هستی تو کشور خودت اینطور با روزنامه ها رفتار میشه و مهمترین عنصر خبررسانی کشور در انحصار عده خاصیه و حتی کار رو به جایی رسوندی که تو اینترنت که آزادترین فضاست هم به توقیف و سانسور و تعقیب اطلاع رسانی آزاد می پردازین. اینجا که به همه ایرانیها اجازه سخنرانی داده نمیشه چه برسه به اینکه رئیس جمهور یه کشور خارجی بیاد و سخنرانی کنه ! پس الان که اونجایی فکر کن ببین کجا ایستادی و داری با کیا حرف میزنی. چیزی که اینجا برای مردمی که رئیس جمهورشون هستی پیدا نمیشه !

البته اگه منم این همه بی خبر بودم و این حرفای خوشگل ایشون رو میشنیدم فکر میکردم ایران مهد آزادی و عدالت و چی و چی و چیه ! اما متاسفانه من تو ایران زندگی می کنم و از این حرفای قشنگ شما خبری نمیبینم. آره، کف زدن برای این حرفا خیلی خوبه اما برای کسی باید کف زد که غیر از کیلو کیلو حرفای خوشگل یه ریزه هم عمل تو کارش دیده بشه !

اینم چند تا خبر از انواع و اقسام آزادی و عدالت در ایران !

دادخواهي دستگيرشدگان كارگاه خرم‌آباد

بازداشت 25 نفر در کارگاه کمپین یک میلیون امضاء در خرم آباد

شیرین عبادی: اگر مجلس لایحه حمایت از خانواده را از دستور کار خارج نکند، ما زنان مقابل مجلس می رویم

اگر مهریه عندالا‌ستطاعه باشد ...

سرانجام لايحه حمايت از خانواده چه مي شود؟

نامه سرگشاده ۱۷۰ روزنامه‌نگار به مديران مسوول روزنامه‌هاى غير دولتى در خصوص تشديد محدوديت ها براى خبرنگاران در عرصه اطلاع‌رسانی

Wednesday, September 12, 2007

mood for the moment



I love playing games !

Friday, September 07, 2007

آب کشی مغزی-عقیدتی


در سریال های تلویزیونی اصول مسخره ای هست که همیشه رعایت میشه، تا در مردم احساسی که لازم میدونه ایجاد کنه. در واقع یه جور شستشوی مغزی که به سطحی ترین و مبتذل ترین شکل اعمال میشه.
برای نمونه چیزی که همه باهاش به شدت برخورد داشتیم شخصیت پردازی کاراکترهای فیلم ها و سریال هاست که اصلا شخصیت پردازی نداره و فقط با یه نگاه به ریخت و قیافه آدما میشه کل اخلاق و شخصیت و عمل اونا رو از پیش تعیین کرد.
مثلا یک زن بد یا نیمه منفی در فیلم ها چادر به سر نیست، مانتو می پوشه و اون کسیه که آدم بد فیلمه یا قاتل می تونه باشه یا معتاد میشه یا بچه ش رو خوب تربیت نکرده یا از روی نا آگاهی و حماقت و کم فهمی رفتار می کنه یا بچه ش رو میذاره سر راه یا عاشق یه آدم بد توی فیلمه یا همدستشه یا دزده یا .... به هر حال چندان مثبت نیست یا در مقایسه با بقیه آدم های فرشته وار مثبت نیست.
در برابر زنی که قراره نقش مثبت و موثری داشته باشه چادر به سر میذاره یا در حال خوندن نماز دیده میشه یا در حال رفتن به مسجد .. و اون زنیه که بچه ش رو خوب تربیت کرده، نگران کارهای اونه، به پلیس کمک می کنه، با شعور و فهم تصمیم میگیره، بچه مردم رو که سر راه گذاشتن پیدا می کنه و مراقبت می کنه، به زن بد فیلم می فهمونه که داره اشتباه می کنه، و خلاصه هر کار خوبی که میشه انجام داد رو انجام میده !! به مردم کمک می کنه، خیلی خوبه، کلی خاطرخواه داره که بعدا توی فیلم متنبه میشن و به راه راست هدایتشون می کنه، زیبا و خوشرو و خانواده داره، خوش اخلاقه، و اینقدر خوبه که آدم هوس می کنه بره اونو ماچ کنه !!!!
برای مرد ها هم پر واضحه که مرد خوب فیلم یا پلیس فیلم میتونه ریش داشته باشه یا ته ریش یا ظاهری مومن، یا بالاجبار برای تنوع ریششو تیغ کرده باشه که در اون صورت واجب میشه فیلمساز یه شرط دیگه قرار بده مثلا بره مسجد یا در حال خوندن نماز دیده بشه یا همش یه تسبیح دستش باشه یا ...
مرد بد هم که یا ریششو تیغ کرده و کراوات داره یا ریشش مدل داره، یا سبیل داره یا ظاهری داره که اونو خیلی مومن نشون نمیده تا خیال همه راحت باشه که هیچ مرد مومنی نمیتونه آدم بدی باشه !
تبصره : در صورتیکه لازم باشد آدم بد فیلم ریش داشته باشد یا ظاهرش به مومنین شبیه باشد لازم است و لازم است که در صورت و نگاه چیزی داشته باشد که از همان نگاه اول بیننده را به شک بیاندازد که یک جای کار این آقا می لنگد، یا خباثت از نگاه و حرکت و خنده ش ببارد !

خلاصه برای ساخت یه فیلم یا سریال تلویزیونی شخصیت ها و طرز شکل و رفتارشون بر پایه اصولیه که خیال مسئولین راحت باشه که یه وقت به ذهن هیچ بشری نرسه که یه آدم مسلمون ممکنه کار بدی کنه !

چند نمونه قابل ذکر: فیلم امروز که یک زن (که مانتو می پوشه) به خاطر مخالفت شوهر جدیدش(این مرد ریششو تیغ کرده)، بچه شوهر قبلیش رو نمی تونه نگه داره.. یک زن دیگه (که چادر به سر داره) بچه اون رو مثل مادر پذیرا میشه ...
دقیقا همین داستان چند وقت پیش به عنوان فیلم سینمایی پخش شد که اونجا هم مادری که بچه رو ول کرده بود مانتویی بود و زنی که با جون و دل بچه رو بزرگ می کنه چادر به سر.
فیلم مزخرف دیگه ای که چندین بار تو تلویزیون پخشش کردن هم داستانش این بود که مردی (ریشش رو تیغ کرده) عاشق دختریه (که چادریه) ولی برای پول یک زن (که مانتوییه) باهاش ازدواج می کنه و بعدا معلوم میشه اون زن پولشش رو از بچه های یتیم دزدیده !! مرد متوجه اشتباهش میشه و به سمت دختری که دوستش داشته بر میگرده ( و در اینجا می بینیم که مرد ریش گذاشته) !!! به همین سادگی ! به همین مسخرگی !

و از این نمونه ها اینقدر زیاده که بیشتر مضحک به نظر میاد تا تبلیغاتی !

Monday, September 03, 2007

پرواز شب



«او این سینه برهنه ستبر را که مانند پیکره ناوی تنومند و زیبا بود می ستود. همراه زندگی، او در این تخت بزرگ آرمیده بود همانند ناوی که در لنگرگاهی آرمیده باشد و برای آنکه خواب و رویاهایش آشفته نگردد زن با انگشتان بهشتینش چین و شکن ها را هموار می نمود و سایه ها و امواج طوفان را می زدود و خوابگاه را چون دریایی بی چین و شکن آرام نگه می داشت.
همسر خلبان از جای برخاست. پنجره را گشود و نسیم شبانه را به چهره پذیرفت ... روشنی چراغهای افروخته اش به نظر بیهوده می آمد. هنگامی که از خواب غبارآلودش برخاست، زن بازوان پرنیروی او را که ساعتی بعد پست اروپا را به آسمان خواهد برد باز می نگریست ...
این مرد از تمامی دامهای مهربانی این زن نیز می گریخت. زنی که او را غذا می داد. برایش شب زنده دار بود، و نوازشش می کرد نه تنها برای خویشتن بلکه همان گونه برای این شبی که در میانش خواهد گرفت ... او مرد را در بندهای لطیف عشق، موسیقی و گل نگه داشته بود، ولی اینک هریک از بندها و پیوستگی ها یکایک از هم می گسست و فرو می افتاد و به نظر می آمد که مرد از گسیخته شدن آنها رنجی نمی برد ...
ولی زن می دانست که از هم اکنون او در حرکت و پیشروی است و شانه های فراخش سنگینی شب را به دوش می کشد ...»

همچون این کلمات، اگزوپری در این کتاب با چنان نیرویی سخن می گوید که ما خود را با خلبانان در آسمان می بینیم و در اضطراب همسرانشان شریک می شویم گویی خود در چنین صحنه ای حضور داشته ایم. از مخاطرات سفرهای هوایی شبانه نگران و از لذات مناظر ناب آسمانی شب بهره مند می شویم و با عواطف و احساسات ناب انسانی آشنا می گردیم.
و در تمام لحظات کتاب عشق به پرواز، آسمان و اوج گرفتن به شکلی ملموس و تقدیس گونه موج می زند تا اینکه با چنین عشقی به انسانی دیگر قرین می شود.

توصیه می شود : « پرواز شب» آنتوان دو سنت اگزوپری

Sunday, September 02, 2007

اینم از این


گویا دیگه وقتی واسه خوندن این کتابا ندارم !

25 books to read before age 25


بازم خوبه که یه چند تاییش رو خوندم !

To Kill a Mockingbird by Harper Lee
The Great Gatsby by F. Scott Fitzgerald
The Catcher in the Rye by J.D. Salinger
Animal Farm by George Orwell
The Adventures of Tom Sawyer by Mark Twain

پ.ن. راستی همونجور که معلومه من از دیروز رفتم تو 25 سال ! هی جوونی .....