Showing posts with label TV. Show all posts
Showing posts with label TV. Show all posts

Saturday, January 30, 2010

شريك جرم؟


پس از پخش تصاوير مشكوك از اهانت به تصوير امام(ره) برخي به سرعت انگشت اتهام را به سوي جنبش سبز مردم و سران اصلاحات گرفتند و از آنان به عنوان ضد انقلاب و امام نام بردند. بتازگي سخني از رسول اكرم(ص) خواندم بدين مضمون:

"هر کس عمل زشت دیگران را در دهنها اندازد گویی خود کننده آن کار است."

يادم نمي آيد از اين سيل مدعيان كسي در اعتراض به اقدام صدا و سيما در نمايش توهين به تصوير حضرت امام (ره) و رسانه اي كردن آن حرفي زده باشد يا اعتراضي كرده باشد يا راهپيمايي كرده باشد.

خدا خود از نيت بندگان بهتر آگاه است.

Thursday, May 08, 2008

مثلت واقعیت، امیدواری و منطق


دیشب تلویزیون داشت اخبار لبنان رو نشون میداد و تحلیل می کرد... اعتراضات کارگری و اینکه مردم گفتن دولت کارآمد نیست و بعد هم در تحلیل گفت که جناح حاکم برای اینکه این اعتراض رو سیاسی نشون بده با مخالفان خودش مقابله کرده تا بگه این اعتراضات کار اوناست و کار مردم نیست و اینا فقط اعتراضات سیاسیه ! اخبار و تحلیل هم کاملا به شکلی پیش میرفت که حق رو به مردم لبنان میداد و اینکه کاملا کارشون درست بوده که اعتراض کردن که دولت کارآمد نیست و طوری هم میگفت که به عنوان یه قضیه معلوم و کاملا اثبات شده کارآمدی دولت به طور کلی زیر سوال رفته ...
یاد جریانات چند وقت پیش تو ایران افتادم که کارگرها اعتراض کرده بودن و باهاشون برخورد شده بود و عده ای از روسای اتحادیه های کارگری دستگیر شده بودن و گویا با خانواده هاشون هم برخورد هایی شده بود. بعد هم گفته بودن که اینا سیاسی بوده نه صنفی، یا اعتراضات معلمان یا اعتراضات دانشجویان یا ...
حالا چند تا مساله پیش میاد ... که اگه سیاسی بوده چرا با کارگرها برخورد کردن نه با گروه های سیاسی (مثل اعمال جناح حاکم لبنان) و اینکه اصلا چرا اخبارش تو تلویزیون پخش نشد، آیا اخبار لبنان از اخبار ایران مهمتره یا مردم لبنان از مردم ایران مهمترن یا .... ؟
اصلا اگه الان تو ایران مردم ما مثل مردم لبنان بخوان به دولت اعتراض کنن که کارآمد نیست این حق رو دارن ؟ یا اینکه این حق مسلم فقط در اختیار مردم لبنان و دیگر کشور ها قرار داره و به قولی مرگ خوبه ولی برای همسایه !؟ اصلا اگه امروز یکی پاشه بگه (استغفرا...) دولت کارش رو بلد نیست، اصلا جایی خبرش پخش میشه ؟ اصلا تو این چند سال حجم برنامه های منتقدانه (اصلا دلسوزانه و منصفانه و یه ریزه هم منتقدانه! خوبه ؟) درباره عملکرد دولت بیشتر بوده یا برنامه های تبلیغاتی ..... ؟ البته حجم بخش دوم بیشتره (باید هم باشه و منطقی هم هست که بخوایم به مردم امیدواری و آسودگی خیال بدیم، مخالف نیستم) ولی نسبت این دو حجم به همدیگه کمی بیشتر از اون منطق و امیدواری به نظر میرسه.
نکته دیگه هم اینجاست که صدا و سیمای ما اخبار مختلفی رو از کشور های مختلف نشون میده و تحلیل می کنه و به راحتی دولت های اونا رو متهم میکنه ولی اصلا به روی مبارک خودش نمیاره که تو ایران چه خبره ! همون اتفاقا تو ایران میافته ولی از خبر خبری نیست که نیست ! تو این وضعیت از مردم ما هم توقع دارن که با اعتماد کامل به صدا و سیما توجه کنیم و هرچی که میگن رو به عنوان تنها حقیقت موجود بپذیریم !
میخوان که جای ماهواره رو با کانال های تلویزیونی صدا و سیما بگیرن تا از بینندگان ماهواره کاسته بشه، البته تو سریال های تلویزیونی میشه حرفی زد چون بالاخره یه سریال دوبله یا به زبان فارسی راحتتر دیده میشه تا یه سریال انگلیسی یا عربی یا ... اما آیا مردم میتونن قبول کنن که اخباری که صدا و سیما به خورد مردم میده حقیقت یا تمام حقیقت باشه ؟
اینجا باید خودشون رو ثابت کنن که تا بحال هیچ قدمی در این زمینه بر نداشتن. وگرنه مثلا اخبار کشورهای آمریکای جنوبی که برای مردم از اخبار داخلی کشور خودمون مهمتر نیست، حالا هرچقدر هم با جزئیات کامل و موثق باشه !

پ.ن. راستی تازه یکماه از شروع سال گذشته و اعلام شده که از الان برای تابستان باید در مصرف صرفه جویی کرد تا با قطعی آب و برق و جیره بندی مواجه نشیم .. یادم میاد که تو زمستون بعد از بارندگی و سرمای شدید بعضی از مسوولان گفتند که مردم ناراحت نباشن چون که در عوض این هوای سرد و بارش برف زیاد و قطع شدن گاز، در سال آینده مشکل کمبود آب نخواهیم داشت و مخازن زیرزمینی آب پر میشن و کوهها پر از برف و رودخانه ها هم جاری ... و ایام به کام خواهد شد !

نتیجه گیری اخلاقی این پست هم اینه که همیشه هم نمیشه با امیدواری و خوش بینی مشکلات رو حل کرد، بعضی وقتا باید کمی هم فکر کرد و به فکر راه حل بود، وگرنه اگه به حرف باشه که ......

Wednesday, May 07, 2008

دین، حقیقت به جای خرافه


اول بگم که خوندن این پست رو برای کسانی که اعصاب ندارن توصیه نمی کنم چون خودم با کلی حرص و اعصاب خورد شده نوشتمش ! بیشتر خواستم خودم رو تخلیه کنم تا اینکه نتیجه مردم پسندی داشته باشه !!

سریال «کلید اسرار» رو کی میبینه ؟
من هم اگه چند باری دیدم بیشتر به خاطر این بوده که خواستم یقین کامل (از اون مدل یقین حضرت ابراهیم) پیدا کنم که چقدر میتونه چرند باشه، و البته کمی هم خودآزاری رو شاید نشه انکار کرد و البته شاید هم بتونم به عنوان بهانه بگم ادب از که آموختی و .. از این حرفا !
اگه دیدین که دیگه جای هیچ حرفی باقی نمی مونه !! ولی اگه تا حالا ندیدین که خوش به حالتون، در توضیح بگم که یه چیزی تو مدل های سریال حوادث باور نکردنیه، تو اون سریال چیزهای ماورائی و تخیلی نشون میدادن و مثلا از زمین و زمان یه اتفاقایی می افتاد که از تعجب شاخ که هیچ دم و تیغ و همه جور چیزی در میاوردی ! از نظر من که سری فیلم های ماتریکس در مقایسه با اینا یه جور فیلم مستند محسوب میشه !!!!
حالا باز نکته مثبتی که اون سریال (حوادث باورنکردنی) داشت این بود که می گفتن نمیشه فهمید که دلیل این اتفاقات چیه و به دلایل ماورائی و تخیلی و موجودات فضایی و خون آشامان و گرگینه ها و ... برمیگرده که خب میتونستیم با خیال راحت از اینکه داریم یه چیز سرگرم کننده و تخیلی می بینیم بشینیم پای تلویزیون و حوادثی رو که میبینیم به حساب تخیل نویسنده یا دروغ گفتن شاهدان جریان بذاریم یا اینکه خیلی راحت فرض کنیم یه جنبه ای از موضوع در نظر گرفته نشده.
ولی تو این سریال (کلید اسرار) خبری از اینا نیست، بلکه تمام حوادث بر اساس روایات و نظرات اسلامی و الهی (بهتره بگم اخلاقیات دینی) بیان میشه !! و از این گزاره های نیمه دینی-اخلاقی برای توجیح تخیلات سازندگان فیلم استفاده شده که هم برای دین زشته هم برای دینداران ! اینکه مثلا اگه نام خدا رو بیاریم اونوقت پول ما هیچ طوریش نمیشه حتی اگه اونو بندازیم دور باز هم پرواز میکنه و برمیگرده توی صندوق و تازه آثار گل و لای خیابون هم روش هنوز مونده !!! یا مثلا صبح و شب ارواح و اشباح آدم های مختلف یا کسانی که به شکل آشناهای ما در اومدن در خیابون و کوچه و خونه راه میرن تا ما رو به خاطر کار خوبمون تشویق کنن و نشونی یه گنج رو بهمون بدن یا به خاطر کار بدمون از ما انتقام بگیرن و باعث بشن تو جاده ماشینمون چپ کنه !!!
بدتر از همه اینه که سعی نمیشه این اتفاقات عجیب جلوه داده بشن تا ما به عنوان یه فیلم بهش نگاه کنیم یا در بعضی از موارد هم به شکلی بیان میشه که اصلا نمیشه فکر کرد که منظور بیان مساله ای اخلاقی از طریق ابهام و ایهام و کنایه و استعاره و این چیزا بوده و مثلا به خودمون بگیم خواسته بگه کار خوب کنی خیر میبینی.... بلکه با قاطعیت و اطمینان توش نتیجه گیری میکنن و دلیل و مدرک هم میارن و میگن این اتفاق حتما افتاده و همیشه هم میافته و همینجوری هم میافته و غیر از این هم نیست ! یعنی انگار حتما به یه آدم خوب درست در لحظه ای که احتیاج داره، یه کمک قلنبه و خفن از یه طریق عجیب و غریب میرسه که حتی شاید بوسیله یه آدمی که پنجاه سال پیش مرده انجام بشه !!! و در این هم هیچ شکی نیست !!! یا مثلا اگه یه نفر که از دست کسی خیلی ناراحته و حق هم داره، تو خونه خودش و تو دل خودش بگه خدا تو رو بکشه، درست در همون لحظه فرد مذکور در خونه خودش که مثلا تو یه شهر دیگه هست به شکلی غریب و نامشخص جابجا میمیره !
اگه اینجور بود که الان دنیا آباد بود و دیگه نه پیامبر لازم بود و نه عدالت و نه قانون و ... ! بگذریم..

حالا این همه خرافه و داستان های تخیلی بی سر وته کافی نبوده که چند روز پیش دیدم زیرنویس کرده که مردم داستان های عبرت آموز از زندگی خودشون رو برامون بفرستن که میخوایم یه سریال درست کنیم !
خدا به خیر بگذرونه، تو ایران که همینجوریش هم دست به داستان درست کردنمون بد نیست حالا چه آشی پخته خواهد شد !
از نظر من این خیلی زشته که مواردی رو که نمیتونیم با منطق و ادله و عقل به کسی اثبات کنیم (یا اصلا موضوعات منطقی نیستن) بخوایم با داستان و ترسوندن و خرافه و تخیل به خورد مردم بدیم. تازه از دین هم مایه بذاریم تا چنین موضوع منطق پذیری (دین) رو به شکلی تخیلی و افسانه ای و مرموز نشون بدیم.
به نظرم اگه کسی برای دین و مذهب ارزشی قائل باشه باید نسبت به این نگاه های خرافی و تخیلی و غیرواقعی و غیرمستدل حساسیت به خرج بده.

پ.ن. البته فقط خواستم در اینجا میزان انزجار خودم رو از این نوع تبلیغ غیر منطقی بیان کنم وگرنه زیادی حرفی نیست !!! بازم خوبه که زیاده حرفی نبود !

Tuesday, December 04, 2007

رستم و مالک اشتر در کافی شاپ


من درباره سریال چهل سرباز اشتباه کردم چون خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کردم سریال مسخره ایه !
تازه دیشب جنبه های جدیدی از سریال برای من روشن شد ! اینکه دیگه امام علی و زندگی فردوسی و داستان های رستم سریال رو راضی نمی کنه و برای همین به سراغ سلطان محمود غزنوی و ایران معاصر و وقایع دیگه تاریخ هم میره. اصلا این آش شله قلمکار معلوم نیست قصد داره به کجا برسه و موضوعش چیه ولی هرچی که هست مسلما موضوعش نه به رستم و نه به فردوسی ارتباطی نداره، بلکه داره از اعتبار اینا سوء استفاده می کنه. داستان از مرگ فردوسی می گذره و رستم رو سر قبر فردوسی نشون میده که با دختر فردوسی صحبت می کنه ! یا دوباره برمیگرده عقب و در وسط صحرا و بیابان، که معلوم نیست اصلا کجا هست، رستم به همراه اسفندیار و بقیه رفقا (!) در حال گشت و گذار با مالک اشتر و یارانش برخورد می کنه و به مالک اشاره می کنه و میگه «رستمی دیگر» !! و با هم کلی سلام و احوالپرسی و خوش و بش می کنن و مالک به رستم میگه سلام بر پهلوان ایران زمین ! (اوه چه حماسی !) و رستم در جواب میگه سلام بر سردار مولایم علی ! سلام بر سردار پاکی ها !!! (اینا رو نمیدونم از کجا آوردن ؟ رستم و فردوسی بدون صاحب موندن و دستشون از این دنیا کوتاهه که آقای نوری زاد حرف توی دهن اونا میذاره و از اونا به عنوان عروسک خیمه شب بازی سوء استفاده می کنه)
اینا هم کافی نیست و میره سراغ حمله غزنوی به ایران که هیچ ارتباطی با قبلی ها نداره و روایت موازی نشون میده ! خوش و بش مالک و رستم در موازات با حمله غزنوی ها به ایران !
بعد جهش می کنه به ایران معاصر و یه سری هجویات پخش می کنه. اینجاست که شروع می کنه به نیش و کنایه های سیاسی زدن و... حتی در این اجرای ساده آنچنان ضعیف و بی تعهد عمل می کنه که آدم فکر می کنه از نگرانی پول حلقه های فیلم اصلا هیچ جا کات نکرده و هر چی ایراد و اشتباه در کار بازیگران هست باز هم قطع نمی کنه، مثلا در جشن عروسی که مربوط به زمان ایران معاصره و خیلی سعی شده تا سوررئالیستی و فانتزی در بیاد، پنج نفر هستن که با لباس های مشابه و کلاه حالت جاسوسان رو دارن که قرار بوده تمام حرکات این پنج تا همزمان و یک شکل باشه ولی در پنج شش باری که اونها رو نشون میده هیچ دفعه موفق به این کار نمیشن و همش دارن سوتی میدن ولی انگار کارگردان هیچ بار کات نداده و همون برداشت اول رو برای پخش فرستاده !
از پرت و پلاهای مکانی زمانی هم که نمیشه گذشت، احتمالا به زودی در این سریال شاهد لیلی و مجنون، ایلیاد و اودیسه، انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فتحعلی شاه، هری پاتر و محفل ققنوس، شمس و مولانا ، فتح بهشت آمریکا، اساطیر یونان باستان، سیندرلا، مهابهاراتا، سامورایی ها، .... ارشمیدس و زندگی مایا ها خواهیم بود !!
اگه دیدین رستم و مالک اشتر به همراه بر و بچ تو کافی شاپ نشستن تعجب نکنین ... راستی فکر می کنین رستم سان شاین بخوره و مالک اشتر میلک شیک، یا برعکس ؟!

نوری زاد جایی درباره سریالش گفته « می‌دانم برخی مخاطبان از آشفتگی مجموعه چهل سرباز رنج بردند یا ارتباط‌شان را با آن قطع کردند، اما در سینما و تلویزیون ما کمتر سعی کرده‌ایم سواد بصری مخاطب را بیشتر کنیم تا از دیدن کار متفاوت لذت ببرد.» !!!!!!
بابا ایول ! با این سریال یعنی داری سواد بصری مخاطب رو افزایش میدی ؟ همون بهتر که بشینیم چارخونه ببینیم !

Friday, November 30, 2007

زن ناقص العقل است


هفته قبل 5شنبه صبح یک برنامه از کانال 3 تلویزیون نشون میداد به اسم «تا چشمه رضوان» با موضوع عقل و عقلانیت در اسلام ... که مجری و تحلیلگر برنامه (دکتر بانکی) و سخنران (حجت الاسلام نقویان) در جمع جوانان زیادی از پسر و دختر درباره عقل زن این حرفا رو زدن :
نقویان درباره اینکه چرا زنان نمی تونن قضاوت کنن و قاضی بشن گفت که اسلام علاوه بر دو شرط توانایی و علاقه که در اروپا هم هست شرط سومی قرار داده به اسم وظیفه ! و این مورد رو به این شباهت داد که مردها میتونن بعد از ازدواج باز هم دنبال هوسرانی هاشون برن و به زنشون خیانت کنن اما این شرط وظیفه باعث میشه که مردها با اینکه علاقه دارن و توانایی هم دارن دنبال این جور کارا نرن ! *
من که نمی فهمم این توجیه چه ارتباطی با قاضی شدن زن ها داره! لابد تا مرد روی زمین هست، زن این «وظیفه» رو داره که به شوهرش برسه و قضاوت رو به دست همون مرد ها بسپره !

* « حالا بماند که با این لایحه حمایت از خانواده رسما این شرط به اصطلاح «وظیفه» رو از روی دوش آقایون برمیدارن تا بتونن راحت به دو شرط اول بپردازن ! »

بعد هم مجری برنامه (بانکی) برای اینکه صحبت های ایشون رو بیشتر توضیح بده (که البته توضیحش هیچ ربطی به وظیفه و حرفای نقویان نداشت)، درباره اینکه اسلام میگه زن ها ناقص العقل هستن دادِ سخن داد و این جور توجیه کرد که ناقص العقل بودن به این معنی نیست که زن ها عقل کم دارن بلکه به این معنیه که نمی تونن از اون عقلی که دارن استفاده کنن و به احساس خودشون تکیه می کنن و در اینجا نقص داشتن به معنی کم بهره بردنه، نه به معنی کمبود داشتن !
بعد هم گفت اسلام فقط هشدار داده که «زن ها این مشکل رو دارن که عقلشون ناقصه» همون جور که هشدار داده تمام انسان ها حریص هستن و حرص دارن و این فقط در حد نصیحت و هشداره و همین !
در این بین که این حرفا رو میزد تا جاییکه تونست به اینکه زن ها از عقلشون کم استفاده می کنن اشاره و تاکید کرد (که همراه با تصاویر خنده و نیش های باز بعضی از پسران حاضر در جلسه بود). یه جایی هم گفت البته زن ها باید تلاش کنن تا بتونن بدون اینکه از عواطف و احساسات خودشون کم کنن از عقلشون بیشتر و بهتر استفاده کنن ! برای مثال هم گفت که حضرت زهرا همین نمونه اس که از همه پیامبرها بیشتر عقل داشت و ازش استفاده می کرد ! و از این جور حرفا …

درباره این حرفای مسخره ای که این دو نفر ایراد فرمودند من لازم میدونم به 4 نکته اشاره کنم.

نکته اول : در باب حرفهای نقویان که قاضی شدن زن ها رو با ازدواج مجدد مردها مقایسه کرده بود، اولا بگم که مردها همین الان هم به راحتی میتونن با هر کسی که میخوان ارتباط داشته باشن (مخفیانه مثلا) و به علاقه و تواناییشون بپردازن ! و مقایسه این مورد مخفی با نمونه آشکار قاضی شدن بی ربطه، دوم اینکه طبق اسلام و قانون برای پیچوندن این وظیفه (شرط سوم!) موارد کاملا قانونی و مجاز ذکر شده که به مردها اجازه ازدواج مجدد و صیغه به میزان کافی داده شده ! اما برای قاضی شدن زن ها هم آیا قانونی وضع شده ؟ پس فقط این زنان هستن که موظف به رعایت اون شرط سوم هستن و مرد ها چندان نگرانی بابت اون شرط ندارن ! پس باز هم این مقایسه و توجیه ایشون بی ارتباط و غلط و مغرضانه است.

نکته دوم : درباره اینکه مجری برنامه ناقص العقل بودن زن ها رو به مفهوم كم بهره بردن از عقل تفسير كرد بايد بگم اين سخن يك لفاظي و بازي با كلمات بيشتر نيست. وگرنه معلومه كه همه انسان ها در كاسه سرشون يه چيزي به اسم مغز دارن و كسي هم نميگه كه براي يه انسان كه خنگ تره اين مغز نصف وزن مغزهاي ديگه رو داره و مغز انيشتين 2.5 برابر وزن مغز انسان هاي ديگه اس ! خنگ بودن و بي شعور بودن در اينه كه از اون عقلي كه داريم چطور استفاده مي كنيم، حالا اگه كنترل استفاده ش دست خودمون نباشه كه ميريم تيمارستان اگر هم باشه و خودمون نخوايم تا ازش استفاده كنيم ميشيم همون آدمايي كه بهشون ميگن ابله و كودن و احمق و خنگ ! حالا اين آقا كدوم يكي از اينا رو ميخواسته به زن ها نسبت بده نميدونم. اينو مي دونم كه اينكه بگيم عقل زن ها كمه، يا بگيم كم نيست بلكه نميتونن از اون عقلشون استفاده كنن در هر دو مورد توهين مستقيم به شعور زن هاست.
اصلا اين زشته كه بگيم زن ها در كاسه سرشون مشكلي نيست و همون عقل و مغز مرد ها رو دارن اما طبيعتا نميتونن از اين امكان فيزيكي و انساني خودشون و از اين نعمت خدادادي درست استفاده كنن !
اين آقاي مجري براي تكميل سخنان گهربار خودشون به اين هم اشاره كردن كه اسلام گفته از زن ها تبعيت نكنين و در كارهايي كه بايد در اون تصميمات عقلي گرفته بشه زن ها رو جلو نندازين !
با اين حساب حرف اين آقا كه ميگه ناقص العقل بودن زن ها يعني بهره نبردن از عقل و شعورشون با اينكه بگيم كمبود عقلي دارن و كم عقلن هيچ فرقي نداره، چون وقتي در فرهنگ عامه هم به كسي ميگن كم عقل و خنگ يا بي شعور، به اين معني نيست كه وزن مغزش كمتر از ميزان عادي و تعريف شده س يا اينكه قسمتي از مغزش رو بريدن و انداختن دور !! بلكه به همين معني حرف ايشونه، كه طرف از استعداد مغزي خودش درست استفاده نكرده !
بنابراين ايشون با بازي با الفاظ و كلمات دارن سعي مي كنن يه مفهوم توهين آميز رو با رنگ و لعاب و نقل و عسل، شيرين و موجه نشون يدن بدون اينكه اصل مفهوم تغييري كرده باشه يا به چيز ديگه اي اشاره كنه.

نكته سوم : و اينكه اسلام فقط درباره زن ها هشدار داده (مثل حرص) ‌به وضوح ادعاي كذبيه، چون اولا ايني كه اسلام گفته «انسان ها حريص هستن» منجر به وضع هيچ قانوني نشده و تنها به عنوان يه خصلت بهش اشاره شده و در مقابل درباره مساله زن ها چندين و چند قانون و منع و محدوديت مطرح شده، و همين كه زن ها نميتونن قاضي بشن يا گفته شده كه نبايد در تصميمات عقلاني الگوي مردها باشن نشون ميده تنها هشدار نيست و دستوراتي هم صادر شده، دوم اينكه حرص مساله ايه كه به تمام انسانها نسبت داده شده و به جمع خاصي محدود نشده و از پيش گروهي رو واجد اون ندونسته بلكه گفته همه ممكنه چنين ويژگي زشتي داشته باشن، اما درباره زن ها واضحه كه تمام زنها رو در بر ميگيره و يك مساله اخلاقي و شخصيتي نیست (كه ممكنه كسي داشته باشه يا نه) بلكه از قبل مشخص شده كه تمام زن ها اين مشكل رو دارن و آقايون اين مشكل رو ندارن، پس اين تشابه هم داراي ايراده و بنابراين شايسته قياس نيست.

نكته چهارم : اينجا به دو مورد اشاره مي كنم، يكي اينكه ايشون گفتن زن ها بايد تلاش كنن تا از عقلشون بهتر و بيشتر استفاده كنن. بر فرض كه زنها اينكارو كردن (!!) كسي از كجا ميتونه بفهمه كه اين اتفاق افتاده و يا چطور ميشه ثابت و اندازه گيريش كرد ؟ *
و آيا منظور ايشون فقط اين بود كه خانم ها فعلا سرشون گرم باشه و دلشون خوش، ولي در انتها براي آقايون فرقي نمي كنه كه اونا چقدر از عقلشون استفاده كنن چون باز هم فرض بر اينه كه نتونستن خوب و كامل از عهده اين كار بر بيان و باز هم همون محدوديت ها وجود خواهد داشت !

* «اگر فرض كنيم كه ميشه با روشي چنين كاري كرد، پس از اين روش و آزمون ميشه بر اي سنجش ميزان بهره وري تمام انسانها از عقلشون كمك گرفت و ديگه لازم نيست زنها و مردها رو جدا كنيم. بلكه با اين دستگاه سنجش ميشه سواي از جنسيت بگيم كدوم نفر از عقلش درست استفاده مي كنه يا نمي كنه. (كه مسلما چنين چيزي در اختيار نداريم وگرنه كه ديگه اين همه بحث لازم نبود !)»

مورد دوم هم اشاره ايه كه به حضرت زهرا مي كنن و ايشون رو نمونه اي از يك زن كامل كه از عقل خودشون بهترين استفاده رو كرده ميدونن.
(از قبل بگم كه اصلا قصد ندارم هيچگونه توهيني كنم و از حرفهاي من نبايد تفسيري بشه كه توهيني نسبت به ايشون استنتاج بشه. لازم ميدونم كه از قبل بگم فقط ميخوام روشن كنم كه معني حرفهايي كه ايشون در اين باره زدن به كجا ختم ميشه، اميدوارم براي كسي سوءتفاهمي پيش نياد.)
خب .. با صحبت هايي كه اين آقا درباره تمام خانم ها كردن و عقل و شعور اونا رو به طور طبيعي زير سوال بردن، و با توجه به احترامي كه بايد به حضرت زهرا داشت، چاره اي ندارن جز اينكه حضرت زهرا رو از تمام زن هاي دنيا جدا كنن و مستثنا بدونن، مثلا به شكلي اغراق آميز مي تونيم بگيم كه ايشون در تصورشون انسان ها رو به سه دسته تقسيم كردن. مردها، زنها و حضرت زهرا !
در اينصورت هم اينكه حضرت زهرا چه خصلت هايي داشتن ارتباطي با بقيه زن ها پيدا نمي كنه چون ايشون از اول هم اين رو بديهي در نظر گرفتن كه هيچ زني حضرت زهرا نميشه، و بنابراين هرچي ميخوان درباره «تمام» زن ها ميگن و آخرش هم ميگن به غير از حضرت زهرا !
اگر هم كسي مخالفت كنه و بگه «نه، حضرت زهرا يك زن بود كه تونست به اين توانايي در استفاده از عقلش برسه و بقيه زن ها هم بالقوه ميتونن»، اونوقته كه به مورد اول اين قسمت برميگرديم و اين سوال كه چطور ميشه صحت و كذب اينكه زني به اين توانايي رسيده رو اثبات كرد و اينكه آيا شرايط به گونه اي هست كه زني به اين توانايي برسه و از قيد اين محدوديت ها (كه با توجه به عقل ناقصش تنظيم شده) خلاص بشه ؟ يا اينكه ما اين وضعيت رو مثل يه فرض تخيلي كه هيچوقت رخ نميده مي بينيم و براي همين هيچ قانوني براي دادن چنين اختياراتي و حذف محدوديت ها براي چنين زني در نظر نمي گيريم ؟ به نظر اينطور ميرسه كه از ابتدا فرض را بر اين گرفته اند كه زنان نميتونن بر اين مشكل ناقص بودن عقل خود فائق بشن و احتياجي به فكر كردن درباره دادن اختيارات به زنان نيست !

و در چنين تفكري بالاخره با تمام اين سخنان زيبا، اين راي قطعي (و از پيش اثبات فرض شده) مجددا صادر ميشود كه «زنان طبيعتا و مسلما ناقص العقل هستند» !

پ.ن. در نقد حرف هاي اين آقايون هيچ جا نخواستم از اين بديهيات استفاده كنم كه در تاريخ گذشته و معاصر زنان سرنوشت ساز زيادي چه در عرصه هاي علمي و فرهنگي و چه سياسي و انقلابي و اجتماعي داشتيم و داريم كه نشون ميده اين اشتباهه كه به اين وهم گرفتار بشيم كه زنان هميشه مطيع محض احساسات و عواطفشون هستن و از عقل كم بهره !

مطلب دیگری درباره سخنان دیگری از حجت الاسلام نقویان (زن روزهای ابری)

Thursday, October 25, 2007

خبر های نو


«پلیس به اضافه قاضی» برابر است با .... هر چی که دلت بخواد !
رویانیان از تیمی مشترک از نیروهای پلیس و قضات حرف زد که در خیابان ها در کمین می نشینند تا متخلفین را در همان لحظه ارتکاب جرم دستگیر و حکم صادر کنند ! حرفی که از طرفی بی معنی، متناقض و غیر منطقی است و از طرف دیگر می تواند خطرناک نیز باشد.
اول اینکه بی معنی است چرا که چنین اتفاقی در حد و اندازه ای نیست که نیروی انتظامی آن را وضع کند و در این وهله غیر قانونی است و برای اجرای آن دستور قانونی لازم است و نیروی انتظامی قانون گذار نیست ! اگرچه با تازگی قوانین زیادی برای خود وضع کرده است. همچنین غیر منطقی به نظر می رسد که یک قاضی در خیابان حکم صادر کند، بدون حضور در دادگاه و امکان دفاع ! مسلما در خیابان وکیل مدافع ماهم حضور ندارد البته وقتی احتیاج به قاضی پیدا می کنیم باید ملزومات دیگر قضاوت را نیز مدنظر قرار دهیم که در شرایط گفته شده و در گوشه خیابان این امر محقق نمی شود. نیز اگر قرار است قاضی حکمی صادر کند، متهم نیز این حق را داراست که به حکم صادر شده اعتراض کند و تازه در صورتیکه فرصتی برای تشکیل پرونده قضایی در خیابان فراهم باشد. امر قضاوت که با دقت و مراحلی خاص همراه است، با طرح به سادگی بیان شده آقای رویانیان در اینجا در تناقض است.
جنبه خطرناک این سخنان در این است که در صورتیکه قرار باشد قاضی به همراه پلیس در خیابان ها راه بیافتد دیگر به دادگاه ها احتیاجی نخواهد بود ! دیگر در هر لحظه می توان حکم صادر کرد. درب خانه متهم را شکست، وارد شد، حکم را صادر کرد و مجازات را اجرا کرد ! جنبه خطرناک در این است که حکم قضاوت را در حدی ساده و بی تردید فرض می کند که گویی در لحظه قابل تصمیم گیری و اجراست، اینکه ترکیب پلیس و قاضی حتما در جایگاه حق است و هر چه بگوید عین قانون است ! اینکه به راحتی می توان به قدرت همراهی یک قاضی به سرکوب هرچه متخلف فرض می شود پرداخت.
و همه این پیشنهادات با این بهانه ارائه می شوند که پلیس نتوانسته متخلفان رانندگی را کاهش دهد (آن هم در هفته ای که از زمین و زمان برای عملکرد فوق العاده پلیس تبریک و تهنیت بر بیلبورد و پارچه ها نوشته می شود). به نظرم کمی شبیه عملیات روانی آمریکا می آید که برای حمله به افغانستان و عراق بهانه ناتوانی در برابر تروریسم را علم کرده بود.

دو بلیط برای یک نفر !
در این چند روز دو خبر انتصاب خواندم، یکی چند شب قبل که کسی با حفظ سمت مشاور رئیس جمهور شده بود و دیگری چند روز قبل که مسئول دیگری با حفظ سمت به مقام قائم مقام معاون وزیر منصوب شده بود. من خیلی مطلع نیستم ولی برای من سوالی است که با توجه به قانون منع چند شغله بودن در دولت، سمت های مشاور رئیس جمهور و قائم مقام معاون وزیر شغل محسوب می شوند یا خیر ؟ یا اینکه باز هم مانند موضوع آقای الهام است که پنج شغل داشت و از نظر آقای احمدی نژاد این پنج مقام در بخش ها، ارگان ها و در رده های متفاوت همگی یک شغل محسوب می شوند که هر کس یکی را داشته باشد باید چهار تای دیگر را هم به او داد !

«بیست و سی» یا بیلبورد تبلیغاتی !
اگر به برنامه بیست و سی دقت کرده باشید اکثر اخبار مربوط به احزاب، مربوط به دوم خردادی ها و اصلاح طلبان است که در اکثر موارد در پی سخنانی است که در مخالفت با هم می زنند یا از هم انتقاد می کنند یا کس دیگری علیه آنها می زند و هیچ گاه خبری به سود آنها گزارش نمی دهد و هر جا بتواند آماده ناخن زنی بین آنهاست. از جناح دیگر هم یا خبری نیست یا اگر هست در تایید و تکریم است. همانطور که از دولت تنها برای تعریف و تمجید خبر ارائه می دهد و هر جا خبری به ضرر دولت باشد یا شخص بلندمقامی را مورد سوال قرار دهد به سادگی سکوت می کند ! این اخبار آنچنان است که به وضوح اهداف خبرگزاری از ورای آن نمایان است که به هیچ عنوان نمی خواهد (و لابد می ترسد !) که اصلاح طلبان یا دوم خردادی ها مورد پذیرش مردم قرار بگیرند، گویی تمام دغدغه بیست و سی بر دو چیز است، یکی پیدا کردن خبری به ضرر اصلاح طلبان و دیگری یافتن خبری به نفع و برای تبلیغ دولت حاضر.

چه خبر از سریال ها ؟
به تازگی سریال های تلویزیونی با ربط و بی ربط حاشیه هایی به انقلاب می زنند، جدا از سریال هایی که کاملا با موضوع انقلاب ساخته می شوند. کم کم به این تردید افتاده ام که از تهیه کنندگان سریال های تلویزیونی تعهدی گرفته شده تا در سریال خود حتما به شخصیت های مثبت انقلابی و منفی ساواک و طرفدار رژیم بپردازند و اگر در سریالی صحبت و تبلیغی از این نوع نباشد اصلا سریال مجوز ساخت نمی گیرد ! چیزی در این مایه ها تصور کنید که وسط یک داستان عاشقانه جوانانه (!) امروزی، یکهو بابای یکی از رهگذران خیابانی آدم خلافکاری می شود و بعد معلوم می شود که قبلا طرفدار رژیم بوده و از اول هم آدم بدی بوده ! یا همه طرفداران رژیم سابق یا مرتبطین ساواک یا حتی انقلابیونی که تفکری متفاوت داشته اند، انسان هایی ناآگاه یا جاهل یا اهل خلاف یا بی سواد و خنگ و ترسو ترسیم می شوند. گویی دل مسئولین از این ها خیلی خیلی پر است !

اینم شاید دیگه قدیمی شده باشه .... اما


نشان شجاعت دست به دست شد تا بر گردن کسی بنشیند که جرأت روبرو شدن با مردم کشور خود را ندارد.
آقای رئیس جمهور، آقای استاد دانشگاه، آیا شجاعت حضور در آمریکا از شجاعت حضور در میان دانشجویان کشور خودتان کمتر است ؟

Friday, September 07, 2007

آب کشی مغزی-عقیدتی


در سریال های تلویزیونی اصول مسخره ای هست که همیشه رعایت میشه، تا در مردم احساسی که لازم میدونه ایجاد کنه. در واقع یه جور شستشوی مغزی که به سطحی ترین و مبتذل ترین شکل اعمال میشه.
برای نمونه چیزی که همه باهاش به شدت برخورد داشتیم شخصیت پردازی کاراکترهای فیلم ها و سریال هاست که اصلا شخصیت پردازی نداره و فقط با یه نگاه به ریخت و قیافه آدما میشه کل اخلاق و شخصیت و عمل اونا رو از پیش تعیین کرد.
مثلا یک زن بد یا نیمه منفی در فیلم ها چادر به سر نیست، مانتو می پوشه و اون کسیه که آدم بد فیلمه یا قاتل می تونه باشه یا معتاد میشه یا بچه ش رو خوب تربیت نکرده یا از روی نا آگاهی و حماقت و کم فهمی رفتار می کنه یا بچه ش رو میذاره سر راه یا عاشق یه آدم بد توی فیلمه یا همدستشه یا دزده یا .... به هر حال چندان مثبت نیست یا در مقایسه با بقیه آدم های فرشته وار مثبت نیست.
در برابر زنی که قراره نقش مثبت و موثری داشته باشه چادر به سر میذاره یا در حال خوندن نماز دیده میشه یا در حال رفتن به مسجد .. و اون زنیه که بچه ش رو خوب تربیت کرده، نگران کارهای اونه، به پلیس کمک می کنه، با شعور و فهم تصمیم میگیره، بچه مردم رو که سر راه گذاشتن پیدا می کنه و مراقبت می کنه، به زن بد فیلم می فهمونه که داره اشتباه می کنه، و خلاصه هر کار خوبی که میشه انجام داد رو انجام میده !! به مردم کمک می کنه، خیلی خوبه، کلی خاطرخواه داره که بعدا توی فیلم متنبه میشن و به راه راست هدایتشون می کنه، زیبا و خوشرو و خانواده داره، خوش اخلاقه، و اینقدر خوبه که آدم هوس می کنه بره اونو ماچ کنه !!!!
برای مرد ها هم پر واضحه که مرد خوب فیلم یا پلیس فیلم میتونه ریش داشته باشه یا ته ریش یا ظاهری مومن، یا بالاجبار برای تنوع ریششو تیغ کرده باشه که در اون صورت واجب میشه فیلمساز یه شرط دیگه قرار بده مثلا بره مسجد یا در حال خوندن نماز دیده بشه یا همش یه تسبیح دستش باشه یا ...
مرد بد هم که یا ریششو تیغ کرده و کراوات داره یا ریشش مدل داره، یا سبیل داره یا ظاهری داره که اونو خیلی مومن نشون نمیده تا خیال همه راحت باشه که هیچ مرد مومنی نمیتونه آدم بدی باشه !
تبصره : در صورتیکه لازم باشد آدم بد فیلم ریش داشته باشد یا ظاهرش به مومنین شبیه باشد لازم است و لازم است که در صورت و نگاه چیزی داشته باشد که از همان نگاه اول بیننده را به شک بیاندازد که یک جای کار این آقا می لنگد، یا خباثت از نگاه و حرکت و خنده ش ببارد !

خلاصه برای ساخت یه فیلم یا سریال تلویزیونی شخصیت ها و طرز شکل و رفتارشون بر پایه اصولیه که خیال مسئولین راحت باشه که یه وقت به ذهن هیچ بشری نرسه که یه آدم مسلمون ممکنه کار بدی کنه !

چند نمونه قابل ذکر: فیلم امروز که یک زن (که مانتو می پوشه) به خاطر مخالفت شوهر جدیدش(این مرد ریششو تیغ کرده)، بچه شوهر قبلیش رو نمی تونه نگه داره.. یک زن دیگه (که چادر به سر داره) بچه اون رو مثل مادر پذیرا میشه ...
دقیقا همین داستان چند وقت پیش به عنوان فیلم سینمایی پخش شد که اونجا هم مادری که بچه رو ول کرده بود مانتویی بود و زنی که با جون و دل بچه رو بزرگ می کنه چادر به سر.
فیلم مزخرف دیگه ای که چندین بار تو تلویزیون پخشش کردن هم داستانش این بود که مردی (ریشش رو تیغ کرده) عاشق دختریه (که چادریه) ولی برای پول یک زن (که مانتوییه) باهاش ازدواج می کنه و بعدا معلوم میشه اون زن پولشش رو از بچه های یتیم دزدیده !! مرد متوجه اشتباهش میشه و به سمت دختری که دوستش داشته بر میگرده ( و در اینجا می بینیم که مرد ریش گذاشته) !!! به همین سادگی ! به همین مسخرگی !

و از این نمونه ها اینقدر زیاده که بیشتر مضحک به نظر میاد تا تبلیغاتی !

Thursday, August 02, 2007

چيزي به نام چهل سرباز


من بالاخره نفهميدم اين سريال چهل سرباز دقيقا چه جور چيزيست ؟! يكي از داستان هاي شاهنامه ؟ دفاعيه اي از فردوسي و اثبات مسلماني او ؟! يا شرح دلاوري هاي امام علي ؟ ...
اگر قرار بود داستاني از شاهنامه باشد كه خب يك داستان را انتخاب مي كرد و به آن مي پرداخت نه اينكه اين همه بحث هاي ديگر راه بياندازد و داستان شاهنامه اصلا اين وسط گم شود !
اگر هم زندگي نامه يا دفاعيه فردوسي بود، پس مي توانست يك مستند تاريخي يا داستاني تاريخي باشد و زندگي فردوسي را نشان بدهد و ديگر احتياجي به نمايش رستم و كش دادن الكي رزم او و اسفنديار نبود. اگر هم قرار بر نقالي دلاوري هاي امام علي بود كه ديگر به هيچ كدام از اين دو احتياجي نبود.
معلوم نيست هدف سريال دقيقا چيست كه با قطع هاي زياد و بي ربط اين سه موضوع را در ادامه همديگر مي آورد. اگر به جاي اين سريال هركدام از سه موضوع ديگر به تنهايي انتخاب ميشد، مي توانست يك سريال داستاني خوب يا زندگي نامه يك شاعر بزرگ شود. ولي اين سريال هيچ كدام از اين ها نمي شود.
هميشه با مخلوط كردن هر تركيبي غذاي خوبي بدست نمي آيد، بماند كه همين تركيب هم به خوبي اجرا نشده، از داستان آبكي و بازي هاي مصنوعي و حركات الكي و پرتاب هاي دوربين و كادر هاي يكنواخت و مسخره تا لوكيشن بي حس و حال و حرف هاي كليشه اي ...
داستان رزم رستم و اسفنديار هم به خامي هرچه تمامتر در حال برگزاري است، با صحبت هاي تكراري و بي مفهوم كه بيشتر به ديالوگي طولاني شبيه است تا رزم. و زال و بقيه افراد داستان هم بي هيچ تاثير و اهميتي تنها از گوشه هاي كادر در حال عبورند ! حتي در اسم سريال هم به شاهنامه يا داستان آن اشاره نمي شود.

يعني واقعا نميشد از بزرگترين شاعر و حماسه سراي ايران فيلم بهتري ساخت ؟

Wednesday, August 01, 2007

هري پاتر توطئه استكبار


ديشب يه برنامه درباره هري پاتر نشون داد كه بگه هدف خالق هري پاتر ترويج شيطان پرستي و دوري از پرستش خداي يگانه و تشويق به شرارت و آدمكشي و قتل بوده و رولينگ مي خواد كه همه بچه ها كافر بشن و برن جهنم !
همين مونده بود كه به اين كتاب و فيلم گير بدن و اين مزخرفاتي كه من ديدم رو تو تلويزيون ملي ما نشون بدن ! از اين همه حماقت حالم بهم خورد ! تا تونست دروغ و مزخرف تحويل مردم داد ! و گير داده بود كه چرا هري براي مقابله با ولدمورت نيايش خداي يگانه را به جاي نمي آورد و نماز هاي پنج گانه خود را ادا نمي كند !!
و در اين بين هر جا كه لازم بود از تصاوير فيلم هاي معروف ديگر مثل ارباب حلقه ها و جن گير براي اثبات سخن خود درباره هري پاتر بهره مي برد و هر جا كه نياز به دروغ بيشتري بود با نمايش تصاوير قسمت هايي از فيلم هاي هري پاتر و ادعاهاي دروغ فيلم را به نفع خود ترجمه مي كرد. خلاصه اينكه دروغي نمانده بود كه به اين مجموعه نسبت ندهند كه دادند ! تنها مانده بود كه بگويند هري ادعاي پيامبري هم كرده !!!!
و البته در اين بين تصاويري از نماز جماعت مسلمين و طواف خانه خدا را هم نشان داد كه من هنوز ارتباطي بين اين ها كشف نكرده ام ! و انتظارم براي ديدن تصاوير افطار ماه رمضان نيز بي جواب ماند.
شماره حساب هري كه 677 است، مجموع اعداد 666 و 11 است كه اولي نماد شيطان و دومي نماد قانون شكنيست !!!!
در بعضي جاها معلوم بود كه محققان محترم اين برنامه حتي آشنايي اندكي هم با داستان هري پاتر ندارند ! مثلا در جايي گفته شد كه ولدمورت براي انجام اعمال شيطاني نيروهاي خود را به شكل مار مي فرستد! كه منظورشان خود مار ولدمورت بود، كه خودش يك موجود جاندار است نه تغيير شكل يافته اي از اعمال براي فرستادن !
هري هميشه در حال قانون شكني و شرارت و بدجنسي است و همواره در حال گرفتن جوايز متعدد از اساتيد مدرسه !
هري همواره در حال اذيت كردن مالفوي بيچاره است كه طفلكي گناهي هم ندارد !!
رولينگ بچه هاي بد مدرسه را با قيافه هاي زشت و هيكل هاي چاق مسخره مي كند !! مثلا يكيش لابد مالفويه !
در اينكه جادوگران مثل آدم هاي معمولي اند حتما منظور شري نهفته است !
كلاه جادوگري كه بر سر اساتيد مدرسه است نوع خاصي از كلاه نشانه هوش و خرد است كه حتما منظور بدي پشت اين ايده پنهان شده !
اينكه بچه ها براي مقابله با دشمنان تلاش و كوشش مي كنند خيلي بد است چون بايد با راز و نياز به درگاه خدا بخواهند كه بر دشمنان پيروز شوند نه با تلاش خود !
بچه ها همواره در حال مسخره كردن استادانند و هر روز به در آوردن آنها به اشكال مختلف در لباس هاي مسخره مشغولند !
هميشه نيروهاي غيبي و ماورايي به كمك هري مي آيند كه معلوم نيست از كجا آمده اند !! مثال اين جمله ققنوسي بود كه دامبلدور براي هري فرستاد يا شمشيري كه باز او برايش فرستاد يا ديگر كمك هايي كه هر كدام مشخصا معلوم بود كه از كجا آمده اند !
جغد نماد يهودياني است كه مسيحي نشده اند و حضور اين پرنده در اين مجموعه حتما هدفي خاص داشته است !
لحظه اي كه از انتقام گرفتن هاي روزانه هري پاتر صحبت مي كرد صحنه اي كه هري، پتی گرو همدست قاتل پدرش را مي بخشد نشان داد و در جايي كه از خشونت هري مي گفت صحنه حمله توپ كوييديچ به او و بازيكنان را پخش كرد.

و از اينكه در اين داستان تخيلي موجودات خيالي يا جادوگران يا طلسم و اصلا تخيل ديده مي شود اظهار تعجب مي كرد و آن را نشانه اي از منظور نهفته و پليدي مي دانست !!!و در كل با توجه به اينكه سحر و جادوگري در اديان نهي شده، اين مجموعه درصدد تبليغ و ترويج خرافه پرستي و كفر و شيطان پرستي بوده و خواسته نوع خوبي از شرارت و افكار شيطاني را معرفي كند تا نوجوانان را مستقيم به اندرون جهنم سرازير نمايد !!

Friday, July 06, 2007

اشتراک


هفته قبل تو گفتگوي خبري شبکه دوم يه بحث اقتصادي بین دکتر رهبر و دکتر ستاری فردر جريان بود که قسمت هايي از اون رو ديدم، جداي از مباحث و نقطه نظرات و صحيح و غلط بودن دلايل و نتيجه گيري ها نکات جالبي به ذهنم رسيد. با ديدن و شنيدن صحبت هاي يکي از اين دو نفر (دکتر رهبر) که در حمايت از دولت نهم صحبت مي کرد و جا به جا از دولت هاي قبلي ايراد مي گرفت يا بحث رو مرتب عوض مي کرد و ... با قرار دادن در کنار ديگر افراد حامي و طرفدار يا مسئولان دولت نهم به نتايج بامزه اي رسيدم. در اين افراد حداقل سه خصوصيت مشترک رو ميشه شناسايي کرد :
1. لحن صحبت و حرف زدن اين افراد، که با صداي تقريبا بلند و با حالت موعظه گرانه، آموزش دهنده يا تحريک کننده صحبت مي کنند، که در چنين بحثي کمکي به منطقي شدن بحث نمي کند. لحن صحبت چه در يک گفتگو چه در کنفرانس يا در مصاحبه بجاي اينکه حالت خبري داشته باشد حالتي شعاري، محرک و حماسي يا احساساتي دارد.
2. در گفتگو بجاي جواب دادن مستقيم به سوالات و ايرادات مطرح شده، از شاخه اي به شاخه ديگر مي روند و سعي مي کنند که با تغيير موضوع و تمرکز صحبت، از جواب دادن فرار کرده و حواس مخاطب و محور بحث را منحرف کنند، همچنين بجاي پذيرفتن مسئوليت اشتباهات همواره در پي انداختن آن بر گردن ديگرانند تا با مقصر و مانع جلوه دادن ديگران خود را از اتهام بي لياقتي مبرا کنند، تا جاييکه در دولت حاضر که مجلس و تمام قوا و مسئولان نظام دست دوستي و همکاري دراز کرده اند، هنوز در پي منبعي براي چسباندن گره مشکلات به آنند. در اين راه حتي از دروغگويي نيز ابائي ندارند، که در اين گفتگو دروغي درباره قروض دولت پيشين گفته شد و ديگري تذکر داد که دولت هيچ قرضي نداشته و اگر هم قرضي بوده بخاطر تغييرات مصوبات و بدون در نظر گرفتن منابع، به دست همين دولت جديد بوده که ديگري باز چاره اي جز تغيير موضوع و پريدن به شاخه اي ديگر پيدا نکرد.
درباره جواب ندادن به سوالات نيز از همان زمان انتخابات رياست جمهوري که در يک گفتگوي خبري مشابه، آقاي احمدي نژاد راضي نشدند تا به چندين مورد از موارد مطروحه (يا شايد تمام آنها) به درستي و کمال جواب دهند ميشد آينده را تشخيص داد، چيزي که در مصاحبه ها و گفتگو هاي بعدي ايشان نيز همچنان ديده مي شود.
3. نکته بسيار جالب و قابل تامل، تشابه بسيار در ادعاي مردمي بودن اين افراد است که در جواب سوالات دست به دامن آن مي شوند و از مردم مايه مي گذارند. يا به شکلي حماسي و احساساتي از مردم سخن مي گويند تا جاييکه گاهي بي منطق جلوه مي کند. يا همواره در مشکلات سنگ مردم را به سينه مي زنند اما در واقعيت همواره اعتراض همين مردم را برانگيخته اند، که در اين لحظات مردم عزيز به افراد فريب خورده و برانداز نظام تغيير نام مي دهند. در اين گفتگو نيز در جواب اين سوال که چرا مخارج دولت از مقدار قانوني فراتر رفته و به جاي کاهش ازدياد داشته، گفته شد که آيا نبايد پول معلمان را بدهيم ؟ آيا نبايد به مردم خدمات بدهيم ؟ و باز سنگ مردم را به سينه زد و باز هم از جواب به اين سوال سر باز زد.
و ديگر اينکه هرچقدر طرف مقابل به احترام صحبت ايشان سکوت کند و در بين صحبت و حتي ادعاها و دروغ هاي بيان شده بدون قطع کلامشان گوش دهد، در عوض (بعضي از) اين افراد درست وسط صحبت او را قطع مي کنند و بدون شکيبايي رشته کلامش را قطع مي نمايند بدون اينکه توجه کنند که تا لحظه قبل خود متکلم وحده بوده اند و چنين برخوردي با ايشان نشده بوده، تا جاييکه در موردي (چند شب قبل از این برنامه در همين برنامه گفتگوي خبري) ديدم که چنين فردي وقتي صحبت هاي طرف مقابل را به ضرر خودش ديد، به طرف مقابل اجازه تمام کردن جمله اش را هم نداد و با صحبت هاي بيجا و سوالات مکرر و بي مورد سعي در مشوش کردن صحبتش داشت درحاليکه طرف مقابل در تمام مدت صحبت ايشان با سکوت تمام گوش فرا داده بود و لحظه اي به ميان کلامش نپريده بود.
با اين اوضاع نمي دونم چطور ميشه از گفتگو حرف زد ؟! گفتگو هنوز هم واژه غريبي ست !
پ.ن. در شب دوم همین گفتگو بین آقای رهبر و آقای ستاری فر نیز اوضاع همون طور که انتظار داشتم فرقی نکرد، تازه بدتر هم شد. آقای رهبر جواب هیچ سوالی رو نداد، تمام مدت بجای «پاسخگو» بودن داشت ایرادات دولت های قبلی و بالاخص دولت خاتمی رو می گرفت، در تمام موارد از زیر جواب دادن در می رفت و موضوع رو عوض می کرد و مثلا بعد از نیم ساعت یهو یادش افتاد که موضوع اول برنامه رو پی بگیره، همون موضوعی که خودش یه بار دور زده بود، و به این بهانه باز به گفتگو جوابی نداد، دروغ گفتن هاش ادامه داشت و کار رو به تهمت هم رسوند ... خلاصه هر کار خواست کرد، تا جاییکه یه بار هم دکتر ستاری فر گفت «انگار جای ما دو تا عوض شده» راست هم می گفت. چون آقای رهبر بجای حضور و پاسخ به نقد های مطرح شده اقتصاددانان، فقط و فقط از دکتر ستاری فر سوال می پرسید و خودش هیچ جوابی برای گفتن نداشت، حتی منتظر جواب های آقای ستاری فر هم نمیموند و معلوم بود که تنها قصدش کش دادن بحث و تلف کردن وقته تا از زیر بار جواب دادن در بره. اگه مناظره اینه و دولت پاسخگو و دوستدار نقد این شکلیه، ملت باید برن کشک بسابن که هیچ خیری ازش در نمیاد. من که یه کارمعمولی رو هم به دست کسی مثل ایشون نمیدم چون اگه اتفاقی بیافته امکان نداره بتونم بفهمم که قضیه چی بوده و تقصیر کی بوده و راه حل چیه ..... تا وقتی به نفعشون نباشه امکان نداره ایشون محض رضای خدا هم جواب یه سوال آدم رو درست و حسابی بدن.

Monday, April 30, 2007

پیکاسو یکی صد تومن !


این برنامه شب شیشه ای هم خیلی خوبه ها ! کلی به بروز شدن بلاگم داره کمک می کنه !
چند شب پیش تو این برنامه جواد شمقدری مشاور رئیس جمهور اومده بود و حرف های خیلی بامزه ای میزد. نمی خواستم چیزی ازش بنویسم ولی اینقدر این گفت و گو نکات داشت که دیدم حیفم میاد چیزی نگم و حالا یه جاهاییش که یادم میاد رو اینجا میگم اما این رو هم بگم که تمام جملات این آقا رو میشد در اینجا ذکر کرد خلاصه چیزی نگفت که نشه از کنارش گذشت. حتی از گفت و گو با مسعود ده نمکی هم خیلی بهتر بود !
شمقدری یه جا گفت "مثل فیلم 300 در ایران فیلم ساخته میشه و به ایرانی توهین میکنه تا بره خارج جایزه بگیره و کارگردان با پول جایزه ش بیاد تو ایران ویلا بخره، نوش جونش" !!! ... هم حدی داره ! این مسلمه که تو هر کشوری کسی که بخواد پول در بیاره به نفعشه که از سیاست های کشورش حمایت کنه ! پس اگه این کارگردان پول میخواست خیلی راحت تر می تونست بهش برسه، خیالت تخت ! با اینحال من که یادم نمیاد چه فیلمی از ایران بوده که مثل 300 به ما توهین کرده باشه و جایزه هم برده باشه تا اندازی ای که پول خریدن یه ویلا برای کارگردان (و نه تهیه کننده) در اومده باشه !
درباره فیلم به نام پدر گفت که بهتر بود که مین هایی که زیر پای دختره میره عراقی می بودن یا اسرائیلی می بودن ! خب بیا تو فیلمنامه رو بنویس اون وقت به جای به نام پدر لابد اسم فیلم میشد به نام اسرائیل !!! بعد هم گفت این فیلم نشون میده که چطور یه کارگردان هدفش رو گم می کنه ! خب خوبه دیگه تا وقتی کارگردان از یه چیزهایی حمایت کنه داره روی هدفش حرکت می کنه اما اگه حرفش به سلیقه ما نخوره پس لابد هدفش رو گم کرده ! حداقل بهتره بگی هدف من رو گم کرده نه هدف خودش رو !
یه جا هم گفت این قضیه بدحجابی مثل این می مونه که "یه منظره زیبا و قشنگی هست که ما می خوایم به یه عده نشون بدیم متنها اونا چشم و گوششون رو بستن ! هرچی هم می گیم که این طرف منظره قشنگی داره کسی نمی بینه، اما اگه ببینه خودش هم می دونه که خیلی زیباست" ! لابد حالا باید با زور چشم یارو رو باز کنیم و ببندیمش به چوب و با کبریت چشماشو باز نگه داریم تا منظره رو ببینه، نه ؟ یکی نبود بهش بگه تو از کجا می دونی ؟ شاید اون منظره رو دیده و خوشش نیومده. شاید اصلا از این مناظر که تو خوشت میاد اون خوشش نمیاد، دیگه خوش اومدن که زورکی نمیشه. تازه اگه داریم راجع به حجاب صحبت میکنیم که قطعا تمام مردم ایران که هیچ حتی تمام مردم دنیا حجاب رو دیدن پس مسخره س که هنوز داری می گی اگه ببینه حتما خوشش میاد و چشماشو بسته ! مثل یکی از فامیل های ما که بعد از 20 سال هنوز غذایی می پزه که بچه میخوره و خوشش نمیاد و میگه این یه بار رو بخور، اگه بخوری می بینی که دوست داری !!
اینو هم گفت که ایرانیان قدیم زمان زرتشت با حجاب بودن و همین چادر هم شاید اصلا از اثرات همون موقع هاست !! ... کدوم کار ما تو این مملکت به ایرانیان قدیم رفته که حالا میخوایم حجاب رو مثل زرتشت اجرا کنیم ؟!!! تازه از کجا معلوم که اون موقع دین چقدر زوری بوده یا حجاب چقدر اجباری بوده باشه. خب پس با این حساب باید بگیم زنده باد آتشکده ها دیگه ! تازه از سخنان کوروش و داریوش (آزادی دین و عقیده و ..) چقدرش رو رعایت می کنیم که میخوایم حجابش رو ملاک عمل قرار بدیم ؟
بعد هم گفت در فیلم هایی که مثل 300 در ایران ساخته شده "نشون میدن که تمام زن های ایرانی مشکل اخلاقی دارن" ! من که یادم نیست تو فیلمی بیشتر از سه تا زن دیده باشم چه برسه به اینکه بگه تمام زن های ایرانی مشکل دارن و در خارج هم اکران شده باشه !!! یه جا هم گفت "زن ایرانی رو بدبخت و دچار مشکلات نشون میدن" ! خب نکنه ایشون فکر می کنن که تمام زن های ایرانی خوشبختن و مشکلی ندارن و داره خیلی بهشون خوش میگذره ! لابد هم واسه همین فکره که هیچ زنی نباید به هیچ چیزی اعتراض کنه و هیچ حرفی بزنه دیگه، نه ؟
یه اظهار نظر باحال هم داشتن ایشون که گفتن "اینکه فیلمساز ما فیلم با مضمون ضد ایرانی و با توهین به ایران میسازه اینه که تو ایران بهش پول نمیدن، این فیلم رو میسازه که بره خارج جایزه بگیره" و لابد با پولش حال کنه ! لابد تمام فستیوال های سینمایی خارجی به موضوعات ضد ایرانی حسابی جایزه میدن !! پس حتما بید مجنون و رنگ خدا و بچه های آسمان هم دارای مضامین ضد ایرانی بودن که تونستن کلی جایزه بگیرن !!! جالبتر اینکه گفت مثلا برخلاف فیلمسازی، نقاشی هزینه ای نداره چون نقاش با یه تابلو و یه قلم مو نقاشی می کشه ! مشاور هنری رئیس جمهور و ببین که چقدر راجع به نقاشی اطلاعات داره !! من تا حالا فکر می کردم نقاش به رنگ هم احتیاج داره و نمی دونستم با 1000 تومن میشه پیکاسو شد !
بعد هم برای تایید اینکه باید فیلم های با مضامین ایرانی (البته منظورش همون اسلامی بود) بسازیم گفت که دنیا امروز تشنه شنیدن پیام های ایرانه !
بعد هم به عنوان راه حل مشکل ساختن فیلم های 300 ای در ایران گفت که "گرایش را باید درست کرد. مثلا در داستان یک زن خطاکار، اگر گرایش با همذات پنداری با زن باشد گرایش منفی است. اما اگر گرایش با خانواده ای باشد که از حضور زن خطاکار در رنج و مشکل است، این گرایش مثبت است." با این حساب بهترین جواب پاک کردن صورت مساله است و نباید به دلایل و مشکلات چنین زنانی پرداخت و باید تنها گفت که از بد بودن زن گفت و اینکه داره همه رو اذیت می کنه ! و نباید مثلا بگیم که چرا اینجوری شده.
اصلا ایشون عقیده داشتن که بهتره از مشکلات اجتماعی یا سیاسی یا عقیدتی یا هر نوع مشکل دیگه ای حرفی نزنیم چون اون وقت داریم می گیم ایران یه مشکلی داره که این خودش توهین به ایران و ایرانیه ! باید فقط گل و بلبل نشون داد و مردم همیشه در صحنه و زیبایی کشور پهناور خودمون رو !
حالا این سوال هست که ایشون چطور با چنین عقیده ای برای آقای احمدی نژاد فیلم تبلیغاتی ساخته و گفته ایشون می خواد بیاد مملکت رو درست کنه ؟ مگه نه اینکه ما تو این مملکت هیچ مشکلی نداریم، بیاد چی رو درست کنه پس ؟ و تازه تو برنامه از حماسه سوم تیر (انتخابات ریاست جمهوری) یاد کرد و گفت که من فیلم تبلیغاتی نساختم، فیلم حقیقت گرا برای آقای احمدی نژاد ساختم ! بازم خوبه نگفت فیلم معناگرا ساختم !
درباره اخراجی ها هم گفت که "می تواند نقطه شروعی برای توسعه و ارتقاء سینمای ایران شود" !!! من هیچی نگم بهتره ! گفت "چون نسبت به هیچ رزمنده ای نگاه منفی نمی شود خوب است ولی در فیلم هایی به رزمنده و جنگ نیش زده شده است" و درباره لیلی با من است هم گفت که در جاهایی به شخصیت رزمنده نیش زده، مثلا شخصیت با بازی آقای عزیزی. لابد چون اون آقای عزیزی علاقمند به جبهه، به اندازه شخصیت پرستویی حول و عجله دویدن به خط اول جبهه رو نداشت و می گفت که بریم کار خودمون رو بکنیم و اینقدر با حول و ولع تو جبهه ندوویم، اگه شد جلوتر هم میریم. این یعنی نیش به رزمنده !!
درباره آژانس شیشه ای هم گفت که دود موتور سوار ها آدم رو خفه نمی کنه اتفاقا اگه بری پیششون می بینی که خیلی هم آدمای باحال و با صفایی هستن فقط شاید اشتباه کنن. تازه احتمالا از شخصیت اصلی آژانس (حاج کاظم) هم بهترن !!!!
این جملات رو هم عینا نقل می کنم که کلی لذت ببریم !
درباره مسعود کیمیایی گفت : "حیف شد که نتونست به حقیقت انقلاب نزدیکه بشه، واقعا حیف شد" !!
درباره داریوش مهرجویی : "فیلم گاو رو امام پسندید." فقط همین !
درباره مسعود ده نمکی : "تازه عملیات شروع شده، بهش می گم به عملیات های بزرگتر فکر کنه" !!

Saturday, April 28, 2007

از تکذیب تا تهمت و برخورد


این جریان برخورد با بدحجابی موقع انتخابات ریاست جمهوری عنوان شد و اون موقع رئیس جمهور فعلی با تکذیب چنین سخنانی (که حالا معلوم شده گویا تنها برای جذب آراء بوده) گفت که قصد نداره با پوشش مردم برخورد کنه و به قول خودش این چند تار مو یا لباس و پوشش جوانان که مشکل مملکت ما نیست ! بعد از این حرف ها (و به نظر من دروغ ها)، موجی از اعتراض به پوشش از طرف عده ای شکل گرفت و بعد با شکل تظاهرات و چه و چه عنوان شد و بعد در جاهایی اعمالی انجام گرفت و بعد به برنامه های تلویزیونی در قالب گفت و گو با جوانان رسید که به وضوح سعی در نازیبا نشان دادن چنین پوشش هایی داشت و به طور مستقیم از پوشش فعلی جامعه انتقاد شد و بعد به مصوباتی در مجلس و مطرح شدن پوشش اسلامی و ... انجامید تا حال که به برخورد نیروی انتظامی با مردم رسیده و مطمئنا اینها همه شروع اتفاقاتی بیش نیستند و حتما برنامه هایی هست، وگرنه چنین برنامه ریزی زیرکانه ای تا به اینجا (از تکذیب تا صحبت و نمایشگاه و مصوبه و برخورد) نمی تونه همینجوری و بی هماهنگی اتفاق افتاده باشه ...
یادمه که در برنامه های گفت و گو با جوانان در ابتدا با محافظه کاری سعی در این بود که عنوان بشه پوشش اسلامی پوشش خوبیه و بهتر از پوششیه که غرب به ما دیکته می کنه و بیشتر هم حرف بر سر کارخانجات تولید داخلی و پوشش ایرانی و داخلی بود تا بر سر نوع و میزان حجاب ولی حالا فرق کرده مثلا دیروز در برنامه گفت و گویی از این قبیل با جوانان، مدل حرف ها عوض شده بود و بر سر این بود که پوشش فعلی جوانان مغایر با عرف جامعه و زشت است و حتی این پوشش به نوعی مستهجن و تایید کننده فساد است !! تا جاییکه مجری گفت که پوشش غیر چادر از نظر اون نمی تونه حجاب رو رعایت کنه و اینکه دختران و زنان با پوشش غیر چادر و دارای آرایش در واقع از پسران ناسالم و فاسد دعوت می کنن تا اون ها رو سوار ماشین های خودشون کنن !!!!!! و حتی اگه در واقع این رو هم نخوان با چنین پوششی معلومه که همه فکر می کنن اونا حاضرن راحت سوار ماشین هر کسی بشن ! خب تقریبا این مجریه داشت می گفت که اگه آرایش داری و چادر یا حجاب سفت و سخت (و بدون یک تار مو بیرون افتاده) نداری به معنی اینه که منتظر هستی که یه پسری بیاد ازت قیمت بپرسه !!! ببین که اگه کسی هیچی نگه وقاحتشون می تونه تا کجا بکشه و چه چیزهایی رو بیشرمانه ادعا کنن ! (چون دیگه داشت حالم بهم می خورد بقیه برنامه یا مثلا گفت و گو رو ندیدم)
تازه شنیدم که تو تلویزیون یکی داشت میگفت تو نظرسنجی که از مردم شده 87% مردم با این طرح موافقن، البته اسمش رو به عنوان امنیت اجتماعی مطرح میکنن و با مواد مخدر و چاقو کشی و اعتیاد و آدم کشی و دزدی و این کارها قاطی می کنن که یادمون بره قسمت های دیگه ش چی بوده !
اولا که از کی تا حالا برای مبارزه با چاقو کشی و دزدی و اعتیاد از مردم نظر می پرسن که اینا اومدن پرسیدن و مثلا اگه مردم بگن نه، اینا هم می خوان با قتل و چاقو کشی و اعتیاد مبارزه نکن !!! و از کی تا حالا بد لباسی (که درست تعریف هم نشده و سابقا فقط می گفتن زشته) مثل چاقو کشی و قتل و اعتیاد جرم به حساب میاد ؟
دوما تو کدوم نظرسنجی ؟ من که ندیدم جایی اعلام بشه دارن نظرسنجی می کنن ! اگه قراره نظر سنجی بشه می تونن بذارن همه بیان حرفشون رو بزنن یا یه راهپیمایی کنن یا یه نگاهی به مضامین مفاد حقوق بشر بندازن که ببینن پوشش مردم اجباریه یا اختیاری ؟ 87% ؟!!! نکنه 87% از مردم حاضر در نماز جمعه اخیر ؟! تازه حتی به سختی هم اگه تصور کنیم تمام اونها موافق باشن باز هم فقط درصد کوچیکی از مردم ایران هستن، هرچند که خیلی احمقانه س اگه فکر کنیم فقط خواسته عده ای از مردم باعث چنین اتفاقاتی شده باشه چون تا جایی که من دیدم زیاد شده که مردم چیزی بخوان که هیچ وقت نه کسی بشنوه و نه بهش عمل کنه.

Wednesday, April 11, 2007

از 15 تا 600


1) آدم یه جا از رافت و عفو اسلامی و ایرانی میشنوه و جای دیگه میبینه که چطوری با ملت رفتار میشه! از بازداشت کسانی که رفتن برای احقاق حق خودشون امضاء جمع کنن میشنوم و از طرف دیگه میبینم که در یک مراسم مجلل متجاوزین به خاک ایران برای رفتن به کشور خودشون بدرقه میشن.. اینور برای آزادی چند فعال سیاسی این همه ضمانت خواسته میشه و اونور سربازان انگلیسی سوغات بدست راهی خونه میشن ! اینور از اجتماع زنان با چماق و اسپری پذیرایی میشه و اونور از 15 سرباز با چای شیرین و کت و شلوار نو پذیرایی میشه ! اینور وضعیت زندان های ما معلوم نیست و اونطرف بگو بخند هست و میز پینگ پنگ ! اینور بی محاکمه و قبل از عمل، اتهام اقدام بر علیه امنیت ملی زده میشه و اونور پس از عمل و حتی بی محاکمه مجرمان به حکم عفو مفتخر میشن ! اینور کسانی بازداشت میشن که روزی برای انقلاب مبارزه کرده بودن (یادش بخیر !) و اونور کسانی آزاد میشن که.... و البته همه این ها نشان اقتدار ماست. حضور رئیس جمهور و وزیران برای بدرقه سربازان انگلیسی و شادی و خوشحالی بدون شک از اقتدار ما حکایت میکنه، و دستگیری و بازداشت مردم و دانشجویان هم حتما اقتدار ما رو نشون میده، پس زنده باد اقتدار دولتی و حکومتی. زنده باد اقتدار هیئت بلندپایه دولتی در بدرقه سربازان بلندپایه انگلیسی. زنده باد اقتدار در سرکوب کردن اجتماع زنان و دانشجویان. شکی نیست که دانشجو تنها همان است که در مقابل سفارت انگلیس شعار بدهد و حلقه هسته ای تشکیل دهد و زن هم همان است که در خانه بنشیند و پستان در دهان کودکش بگذارد و بقیه اش هیچ نیست الا تصورات یک ذهن بیمار !

2) خبر دیشب خیلی باحال بود. بچه ها و دانش آموزان وظیفه دارند در خانه به والدین خود درباره سلامت اجتماعی و رانندگی تذکر دهند و به گفته یکی از بچه ها حتی این وظیفه را نیز دارند که در انجام فرایض دینی و مثلا خواندن نماز به والدین خود متذکر شوند ! نمیدونم چرا یاد کتاب 1984 افتادم که کودکان رفتار غیرهمگون والدین خود را گزارش می دادند و والدین خود را دستگیر می کردند. البته این کجا و آن کجا ! اما وقتی هنوز در این مملکت نمیشود درست و حسابی از حقوق کودکان در خانه و خانواده دفاع کرد و فرزندان هیچ پناهگاه امنی برای شکایت از والدین خود در حمایت از خود ندارند، این خبر تذکر بچه ها درباره رانندگی و سلامت و نماز به والدین، به نظرم خیلی مسخره و خنده دار رسید ! در جایی که زن نتونه به هوو گرفتن شوهر خود و چنین مسائلی اعتراض کنه، چگونه فرزند قراره والدین رو از انجام دیگر تخلفات باز داره ؟!

3) دیشب داشت یه فیلم مزخرف نشون میداد. هرچقدر سعی کردم تماشا کنمش و حداقل برای فحش دادن و مسخره کردن و ایراد گرفتن به دیدنش ادامه بدم نتونستم و بعد از پنج دقیقه تلویزیون رو خاموش کردم. نمیدونم اصلا تهیه کننده و کارگردان چطور روشون شده اینو بسازن و تلویزیون هم که قربونش برم دیگه ما رو عادت داده به دیدن این چرندیات.. برای حرف زدن بیشتر از این فیلم باید کفاره بدم !

4) پریشب شبکه تهران مسعود ده نمکی رو آورده بود تو یه برنامه شبانه زنده، من فیلم اخراجی ها رو ندیدم ترجیح هم میدم تو سینما نبینمش. میخوام از این گفتگوی جالب تلویزیونی نکاتی رو ذکر کنم (البته بگم که کاملا خالی از لطفه !)
از یه چیزهایی میگذرم، مثلا اینکه مجری اول برنامه گفت میگن آقای ده نمکی خیلی تنده و زود عصبانی میشه، ده نمکی هم لطف فرمود و گفت من فقط در برابر قدرتمندان عصبانی میشم و می ایستم و مقابله می کنم !! اما با ضعیف ها کاری ندارم و خلاصه اینکه هم باحالم هم حضرت علی هستم هم آخر لوت و بامرام و اینا هستم ! آخر برنامه هم مجری گفت که آقای ده نمکی اصلا هم تند نیست و خیلی خوبه و ماهه و اینکه از امشب دیگه جزو طرفداران فیلم اخراجی ها شده !! و لابد عاشق و شیفته مسعود ده نمکی !!
مجری برنامه گفت ده نمکی تازه از مسکو اومده که اکران فیلمش در اونجا بوده و اظهار تعجب کرد که کارگردان یک فیلم دنبال کار اکران و نمایش فیلمشه و گفت تا حالا ندیده یک کارگردان دنبال چنین کاری باشه و این کار تهیه کننده س. ده نمکی هم در ادامه فرمود که همه این فیلم رو از خودشون میدونن و حتی بازیگر ها هم برای نمایش فیلم به شهر ها میرن و کنار مردم میشینن !! احتمالا مجری خیلی کور بوده که تا حالا ندیده کارگردان های این مملکت برای نمایش و اکران فیلمشون چقدر جون می کنن و اینکه حضور بازیگر ها و کارگردان ها در نمایش فیلم اتفاق نادر و کمیاب و بی مانندی نیست. فقط این مسعود ده نمکیه که اینکارو می کنه ؟؟ بابا ایول !!
بعد آقای ده نمکی لطف فرمود و گفت که سفیر ایران در مسکو گفته از قبل از انقلاب تابحال ندیده که این همه ایرانی تو مسکو یه جا جمع بشن (!!!!) که برای دیدن فیلم ده نمکی اومدن ! من نمیدونم این چه سفیریه که سی سال تو روسیه بوده و کاملا هم این سی سال رو یادشه !! تازه این فیلم اخراجی ها رو غیر از ایرانی ها چه کسی قرار بوده و میتونسته ببینه مگه ؟!
یه قسمت از فیلم رو نشون دادن، اکبر عبدی با لهجه ترکی در جواب سوالی درباره نماز جمعه میگه ترافیک بود و ساعت سه بعد از ظهر رسیدیم نماز جمعه بسته بود گفتن برین شنبه بیاین !! هه هه هه !!! خندیدیم ! جای جوک ترکی وسط فیلم دفاع مقدس خالی بود که حالا دیگه خالی نیست ! عجیبه که یه کاریکاتور تو یه روزنامه میره و همه داد و بیداد راه میندازن و فریاد تحریک قومی سر میدن اما اگه تو فیلم آقای ده نمکی یه جوک ترکی گفته بشه و همه هم تو صحنه کر و کر و بلند بلند به قیافه جدی اکبر عبدی قهقهه سر بدن، تو تلویزیون هم نشون داده میشه و همه مون خوشحال و خندانیم. و این میشه یه فیلم با مضمون دفاع مقدس با زبان طنز !!
و مزخرفترین قسمت هم جایی بود که به سبک برنامه صندلی داغ مهمان برنامه یاد خاطراتی میافته (اینجا خاطرات دفاع مقدس) و در غم اون اشک هایش سرازیر میشه ! آقای ده نمکی یه خورده درباره جبهه حرف میزنه و یهو حالت غم و غصه ایشون رو در بر میگیره و دست روی صورت میذاره و ما باید این حرکت رو به معنی غم و اندوه فراوان و گریه و اشک و آه و این جور چیزا تعبیر میکردیم، گویا !!
بلافاصله مجری اعلام میکنه که آهنگی رو آماده پخش کردن که آقای ده نمکی بشنوه و نظرش رو بده (یه آهنگ خوراک این صحنه!) و بدون بردن نام آهنگساز، آهنگ از کرخه تا راین رو پخش کردن (البته نه اون ورژنی که حسابی غمناکه) ولی بهر حال ما باید زوم روی صورت آقای ده نمکی رو تحمل کنیم که مثلا ناراحت تشریف دارن و از زیر انگشت هایی که روی صورت گرفتن چشم هاشون (که مثل کویر خشکه !) رو اینور و اونور می چرخونن مثل یه بازیگر ناشی که منتظر دستور کارگردان و عوامل پشت صحنه س ! البته غیر از چشم در هیچ جای دیگه ی چهره ایشون هم هیچ اثری از هیچ غصه ای ندیدم ! و بلافاصله بعد از پایان آهنگ هم به ادامه دفاع از فیلم خودش پرداخت (که لابد بخاطر مطالعات روانشناختی ما باید تحت تاثیر این جو غمناک حق رو به ایشون داده باشیم).. عیب نداره البته، تقصیر ایشون که نیست، احتمالا قبلا باهاش هماهنگ نکرده بودن که چطوری باید ناراحت بشه و غصه روزهای جنگ رو بخوره !
آخر هم که کلی شکایت از قصه همیگشی قاچاق (!!!) فیلم کرد و اینکه طبق معمول دست هایی در کاره که فیلمش نتونه به میزان افسانه ای (!!) فروش فیلم در ایران برسه. از اینکه دست هایی در کاره میگذرم چون از وقتی که خودم رو شناختم یادم میاد که همیشه تو این مملکت دست هایی تو کار همه چیز بوده !! فقط نمیدونم این دست ها کجان (؟) که اولین فیلم ایشون راحت تو جشنواره شرکت میکنه و فیلم کارگردانی با جوایز بین المللی هنوز نمیتونه مجوز حضور در جشنواره رو بگیره و بعد اخراجی ها یه ماه بعد از جشنواره در بهترین زمان در عید اکران میشه، با کلی حواشی و تبلیغات تلویزیونی و حتی حضور در تلویزیون و مصاحبه و فرصت دفاع از فیلم در هنگام اکران و اونم توی تلویزیون با این همه مخاطب (که واسه کمتر کسی این شانس پیش میاد). نمیدونم یه کارگردان دیگه از این بیشتر چی ممکنه بخواد ؟ تازه باز خوبه مثل فیلم مارمولک جلوی اکرانش گرفته نشد (!!!) و البته حالا دیگه کپی هر فیلم در پیتی هم همه جا پیدا میشه چه برسه به فیلم ایشون که قراره فروش اساطیری داشته باشه ! به قول خودش هالیوود اومده 300 ساخته من هم 600 ساختم ! نمیدونم چی میشه از این حرف برداشت کرد، لابد خواسته بگه من دوبل ایران رو ضایع کردم !!